اولین ها یا خیلی خوبن، یا خیلی بدن، ولی بر لوح ذهن آدم حک میشن حسابی.
طبق قانون صفرم ترمودینامیک، اگر «آ» با «ب» مساوی باشد و «ب» با «ج» برابر باشد آنگاه «آ» با «ج» برابر است. حالا شما می تونید قانون صفرم ترمودینامیک رو برای اولین ها لحاظ کنید بدین صورت که اگر اولین برابر با یه اتفاق خیلی خوب باشه و همچنین اولین برابر با یه اتفاق خیلی بد باشه پس اتفاق خیلی بد با اتفاق خیلی خوب برابر میشه و نکته ش تو اولین بودنشه.
اولین شخصی که می بینی، اولین اتفاق خوب یا اتفاق بد زندگی ت، اولین پدیدار بدی در زندگی، اولین پدیدار خوبی در زندگی، اولین نقطه شروع یک کار، اولین باری که کسی رو می بینی و میلیون ها اولین بار. الان می خوام درباره اولین باری که یه کسایی رو دیدم بگم و شایدم هم اونا اولین بار تو اولین بارِ من ، من رو دیدن.
توجه کنید می بینید همیشه تو نقطه اولین قرار داریم و این همون نکته طلایی زندگی درست و واقعی هس برخلاف زندگی های مرسوم جوامع مختلف شرق و غرب و شمال و جنوب و مرکز در سراسر دنیا؛ متجانس شده ش رو هم در هر کشور و شهر رو هم در نظر بگیرید؛ آره تو این زندگی ها، طبق فلسفه ارسطویی عمل میشه که منشأ قائل میشه براش و یک روند خطی رو در نظر می گیره و انگار که اولین بار، فقط یک بار اتفاق میفته و تمام. مثل یه پدیده خیلی مهم که تو لحظه به لحظه زندگی همه ما و بقیه وجود داره و من «اسمشونبر» نامگذاری ش می کنم ، چون اگه «اسمشو ببرم» مأموران شهرداری اقدامات اولیه جهت آسفالت نمودن فضای جلویی صورت من که همان دهان من است کرده و خاطره ای جاودان بر جای خواهند گذاشت، اونا اون رو فقط یک بار و یکی می دونن، این شروع ماجرا و بدبختی ماست.
آره، همون «اسمشونبر» که میگن در موردش اصلا نباید حرف زد و حتی فکر کرد و یه نوع کفر و شرک حساب میشه مثلا، طبق همین فلسفه دوست عزیزمون ارسطو ساخته شده و جبرگرایی رو در ذهن همه ما به وجود آورده در عین حالی که «اسمشونبر» همیشه و برای تمام زمان ها در همون زمان اولین بوده و هس، هر لحظه برای اولین بار پدیدار میشه و همیشه تَر و تازه س، البته اگر باورش کنی و تو خودت پیداش کنی. اصلا ازت دور نیس، چون خود تو هستی. فقط باید باور و ایمان داشته باشی و به فعلیت برسونیش.
بگذریم که دیگه داره خطری میشه.
حرف حسابم اینه با توجه به مسیر فکری هر کسی، اولین ها می تونن هر لحظه اتفاق بیفتن و همچنین اولین بار می تونه فقط یک بار برا یه کسی اتفاق بیفته که یعنی مرگ در همون تنها اولین بار زندگی.
در مورد کسایی می خوام بگم که هر بار می بینمشون برام تازگی دارن و اولین بار هستن برام حتی الان که چندین روزه به اجبار فریب و مکر یه سری موجود خدعهکار ندیدمشون، البته که هستی شون رو هر روز ملاقات می کنم، ولی خب دیگه ندیمشون، خیلی هم دلم براشون تنگه، هم برا خودشون هم برا تمام کارهایی که انجام می دادن و انجام خواهند داد و همچنان هم دارن انجام میدن.
قدم در راه مستقیم، کار هر کسی نیس، هر قدمی هم که برداری اولین حساب میشه، چون فعل وجودی ت رو به عمل رسوندی و مصداق بارز پندار نیک کردار نیک گفتار نیک شدی. اولین حساب میشه چون هر لحظه یک لبخند، هر لحظه یک نجات، هر لحظه یک زندگی و همه این ها یعنی برکت از جنس نور.
کسی، چیزی، کاری، فعلی، عملی، نطقی، کتابی، قلمی و هر چیزی که به تو وجودت رو بتابونه و هر بار شروع یک خلاقیت و زندگی در تو باشه، یعنی اولین بارها که مداومت در تکرارشون جهان رو خواهد ساخت.
البته کسایی هم هستن که مداومت شون در شر و بدی زبان زد خاص و عام هس و بسیار پیشرو در این زمینه هستن، خب اینا هم یه نوع موجود هستن، موجود می گم، چون کسر شأن هر چیزی بگم میشه و بخوام اسم بذارم روشون، برا همین موجود میگم که خودتون در موردشون قضاوت کنید.
اولین بار که دیدمشون، میلیون ها اولین بار رو بهم هدیه دادن و گفتن تو باش و ببین که دنیا چگونه خواهد شد.