حسن حدادی
حسن حدادی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

کرونا

ریز ویروس کرونا را بشر هشدار دان​
ضعف خود را بین و آن را قدرت دادار دان

ناگهانی آمد و هر خوش دلی از ما گرفت
دیدوبازدید وخوش وبش راهمه یک جا گرفت

چپگرا در پیش او با هر اصولی مثل هم
قامت رعنای پولدار و غنی را کرده خم

درس و مشق و مدرسه دیگر نمی باشد به جا
گوئیا بر جان مردم گشته است نازل بلا

منبر و وعظ و خطابه واعظش دیگر کجاست
مسجدومحراب وجمعه رفتنش دیگر خطاست

پول ماهیچ است وهیچ است دربرش فامیل ما
در وجود ما همین ذره بود قابیل ما

مجلس عیش عروسان در شبی بر هم بزد
بر سر زوج جوان پتکی گران یک دم بزد

در همه دنیا نه تنها قاره سبز و سیاه
روزگار و زندگی را کرده بر مردم تباه

هر ابر قدرت که توپ و قدرت سرکوب داشت
ریز میکروبی چنین او را چنان منکوب داشت

ای بشر دیدی تو ضعفت را بر این ذره حریف
دست بردار از همه فخر و تفاخر ای ضعیف

رو به درگاه خدا آور نما تو بندگی
تا که گیرد او دو دستت در مسیر زندگی

محتکر آیا سزاوار است که بی رحمی کنی
جیب خود را پر ز پول در اوج بی شرمی کنی

ای پرستار و پزشک با مرام و با وفا
خوش درخشیدی دراین اوضاع واین احوال ما

بر سر پیمان و عهدت قامتت رعنا بود
مهر ورزی کرده ای هر کس بر این دانا بود

روزگار سختی و درماندگی خواهد گذشت
عمر هر کس چون تویی در بندگی خواهد گذشت

زمستان سرد 1398 - رفسنجان

شعرکرونا
اشعار و دلنوشته های حسن حدادی معلم بازنشسته - رفسنجان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید