در دنیایی که هر روز روزنامهای به دلایل مختلف انتشار چاپی خود را متوقف میکند و ناشری از فروش پایین کتاب گلایهمند است به نظر میرسد آمار فروش کتابهای صوتی سال به سال از آمریکا و انگلیس گرفته تا ایران گسترش پیدا میکند. اتفاق غریبی رخ نداده. در دنیای آیپدها و رادیوهای اینترنتی و در دنیای کمبود زمان برای انجام کارهای بسیار و ترافیک های سرسام آور و کشنده چه محصولی جذاب تر از نسخهی صوتی جنایت و مکافات یا عقاید یک دلقک با صدای آرمان سلطانزاده یا علی عمرانی؟ چه کسی بدش می آید ساعات حوصله سر بر ترافیک اتوبان همت را به کلاس درسی در محضر یرواند آبراهامیان یا استاد تاریخ انقلاب شوروی تبدیل کند؟
هنوز هم هستند کتابخوان هایی که واکنششان به کتاب شنیدنِ دیگران، پوزخندی حاکی از این است که این کجا و آن کجا؟ شاید خود همین کتابخوانها هم بیهیچ مقاومتی، پای داستانهای نسل قبلتر کتاب صوتی، یعنی نمایش رادیویی نشسته باشند و یا بخشهایی از ابله داستایوسکی، اتاق شماره ۶ چخوف و… را با صداهایی دلنشین همچون میکائیل شهرستانی، بهزاد فراهانی، بیوک میرزائی و… شنیده باشند اما تا زمانی که نمایش رادیویی عنوان کتاب را یدک نمیکشید، مشکلی نبود. مشکل از جایی شروع شد که اسم «کتاب صوتی» پیش آمد، ترکیبی که گویی جسارتی بود به ساحت مقدس کتاب و اهل کتاب!
این به اصطلاح «خورههای کتاب» پس از طی مراحل نیشخند و پوزخند و گاه استهزاء ضرب المثلی نیز ضمیمهی نطقشان میکردند که: شنیدن کی بود مانند دیدن؟ حال آنکه دانش بشری در ابتدای امر نه از راه کتابت و دیدن بلکه از طریق گفتن و شنیدن منتقل شده. روایت و قصهگویی عمری بسیار طولانیتر از کتابت و نوشتن دارد. یکی از تفریحات بشر از دیرباز و از قرنهای ابتدایی آن نشستن دور آتش و شنیدن حکایت بوده و خلاصه اگر این انتقال از گوش به چشم یکبار اتفاق افتاده چه اصراری بر عدم امکان تغییر دوبارهی آن وجود دارد؟
البته این نوشته قرار نیست دادنامهی یک مدافع حقوق کتابهای صوتی باشد. در واقع نویسنده هم اقرار میکند: همواره لای صفحات کتاب چیزی برای دیدن است که صوت امکان انتقال آن را ندارد. جایی دوست داری کتاب را ببندی و مدتی فکر کنی. نه اینکه کتاب صوتی امکان توقف نداشته باشد اما گاهی ممکن است چند دقیقه گوش داده باشی بیآنکه حواست به نکتهای ریز جلب شده باشد. یا از همهی اینها مهمتر: من دوست ندارم خوانش فردی دیگر من را با دنیای کتاب روبرو کند. دوست دارم مواجههی من با متن تا حد امکان بیواسطه باشد.
تاریخ ِتحولات ِابزار، همواره پاسخهای دلگرمکنندهای برای نگرانیهای ما در هر دورانی داشته. کسی که جواب سوالی را نمیداند، شاید به اندازهی کافی تاریخ نخوانده است. همین دلنگرانی از حضور کتاب صوتی هم چیزیست که بارها و بارها در تاریخ تکنولوژی شاهد آن بودهایم. بسیاری اختراع تلویزیون را مرگ سینما میدانستند و بر این باور بودند که وقتی جعبهی جادویی چند سانتیمتر در چند سانتیمتر به خانهها آمد، دیگر چه نیازی به رفتن به سالنهای سینما باقی خواهد ماند. حال آنکه تلویزیون آمد و هیچگاه جای سینما را نگرفت.
کتاب صوتی و کتاب چاپی، هرکدام ویژگیهایی دارند که در دیگری وجود ندارد. کتاب صوتی ارزانتر است و برای زندگی در زمانهی ترافیک و اتاق انتظار و نیاز ما به استفاده از زمانهای مرده بسیار مناسب. شاید درمورد کتابهای فلسفی، جامعه شناسی، تاریخی و علمی خواندن ارجح باشد (خواندن متون نظری همواره به مکث و تأمل بیشتری نیاز دارند) اما این مشکل درمورد ادبیات به این شدت وجود ندارد و… اینها و بسیاری دیگر عوامل باعث شده که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران، کتاب صوتی توانسته باشد در مدت زمان کوتاهی، جای خود را نه تنها در میان خوانندگان جدی کتاب بلکه در نمایشگاههای کتاب هم پیدا کند.
وصف العیش، نصف العیش
چند سال پیش توماس مینکوس، یکی از مسئولان نمایشگاه کتاب فرانکفورت در نشستی که در خصوص ناشران و تهیهکنندگان کتابهای صوتی بود خطاب به حاضران گفت: «به خوشحالترین بخش نمایشگاه خوش آمدید.» در شرایطی که نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا صنعت نشر کتاب شرایط خوبی را پشت سر نمیگذارد، شاید امیدوارترین بخش این صنعت را بتوان ناشران کتابهای صوتی دانست. مهمترین دلیل موفقیت این روزهای فایلهای صوتی، دسترسی سریع آن است. یکی از معتبرترین ناشران بین المللی کتاب یعنی انتشارات پنگوئن در سال ۲۰۱۵ تنها ۱درصد از کتابهایش را کتابهای صوتی تشکیل میداد در حالیکه این درصد در سال ۲۰۱۷ به عدد ۱۷ رسیده است و برنامهریزی آنها برای سال ۲۰۲۰، رسیدن به سهم ۴۲ درصدی کتابهای صوتی از کل تولیدات پنگوئن است.
دلایل بسیاری در خصوص گسترش کتابهای صوتی در دنیای امروز ذکر شده که برای نمونه میتوان به توانایی انجام کارهای دیگر هنگام شنیدن داستان صوتی، استفاده از صداپیشههای حرفهای در روایت کتابها، استفاده از زمانهای مرده در طول روز مانند قرار گرفتن در ترافیک، قابل تحمل کردن انجام کارهای روزمره و تکراری در زمان شنیدن کتاب صوتی، امکان استفاده توسط افراد نابینا و کسانی که خواندن برایشان دشوار است، امکان استفاده از آنها به صورت گروهی و امکان دسترسی رایگان به آنها یا بسیار کمتر از هزینهی خرید کتاب چاپی اشاره کرد.
در بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، شورای هنر بریتانیا وضعیت چاپ را در این کشور نامناسب دانسته اما در همان سال، بازار فروش کتاب صوتی شاهد افزایش فروش ۷میلیارد دلاری بود که در سالهای بعدی نیز این آمار افزایش پیدا کرده است. طبق آمار منتشر شده از سوی موسسهی ادیسون در آمریکا، بیشترین سهم کاربران کتابهای صوتی در این کشور در سال ۲۰۱۷ را رانندگان تشکیل داده اند که این سهم ۷۴ درصد بوده است. مقام دوم در این ردهبندی مربوط به کاربرانی است که در منازل کتاب صوتی گوش میکنند. در سال ۲۰۱۸ نزدیک به ۴۴درصد از مردم در آمریکا حداقل یکبار کتاب صوتی گوش کردهاند. آمار میانگین گوشدادن به کتاب صوتی در آمریکا حدود ۷ کتاب در سال است.
طبق اعلام کتابخانههای عمومی ایرلند، در سال ۲۰۱۷ مردم این کشور حدود ۳۱۰هزار کتاب صوتی و الکترونیک از کتابخانههای این کشور قرض گرفتهاند درحالیکه این رقم در سال ۲۰۱۵ حدود ۱۴۰هزار و در سال ۲۰۱۶ چیزی در حدود ۲۱۸هزار جلد بود. این ارقام در حالی است که میزان کتابهای چاپی به امانت گرفته شده از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۸ برای اولین بار ۵میلیون نسخه کاهش داشته است. در بخشی دیگر از این آمار آمده که میزان علاقهمندی مردم این کشور به کتابهای الکترونیک و صوتی نسبت به کتابهای چاپی سه برابر است. موسسه و اتحادیهی ناشران کانادایی اعلام کرده در سال ۲۰۱۷ حدود ۶۱درصد از ناشران کانادایی کتاب صوتی تولید کرده اند که این رقم در سال ۲۰۱۶ حدود ۳۷درصد بوده است.
بازگشت دوبارهی قصهگو
مارشال مک لوهان، نظریه پرداز ارتباطات را همگان بیشتر با مفاهیمی همچون «دهکدهی جهانی» به یاد میآوردند اما این متفکر کانادایی برای اهالی ارتباطات میراث بسیار بیشتری به جا گذاشته. در کنار مباحث مهمی همچون رسانههای سرد و گرم، دهکدهی جهانی و … یکی از گزارههای اصلی اندیشهی مک لوهان را میتوان «رسانه، پیام است» دانست. تمرکز اصلی این نظریهپرداز بیش از همه بر روی تأثیر رسانههای ارتباطی بر جهانبینی جوامع استفاده کننده از این رسانهها قرار دارد.به عبارت دیگر میتوان گفت مک لوهان به ما میگوید: به من بگو از چه رسانهای استفاده میکنی تا بگویم چگونه فکر میکنی.
مارشال مک لوهان بر اساس این نوع نگاه، تاریخ جهان را به سه دوره تقسیم میکند: کهکشان شفاهی، کهکشان گوتنبرگ و کهکشان مارکُنی. اگرچه توضیح دقیق این کهکشانها در مجال این یادداشت نیست اما به طور خلاصه و کلی میتوان گفت: مک لوهان بر این باور است که بشر تا زمان اختراع دستگاه چاپ در کهکشان شفاهی زندگی میکرده، از زمان اختراع دستگاه چاپ وارد کهکشان گوتنبرگ شده و با اختراع رادیو، وارد عصر مارکُنی (نام مخترع رادیو).
اهمیت این تقسیمبندی در جایی مشخص میشود که مک لوهان به تاثیر ورود هرکدام از این دورهها بر جهانبینی انسان آن دوره میپردازد. تا قبل از چاپ، انسان برای آموختن دانش و کسب آگهی به طور غالب از حس شنوایی خود استفاده میکرده است. ما برای آموختن به مکتبخانهها میرفتیم و دانش را میشنیدیم و این اتفاق غالباً در جمع انجام میشده. این موضوع سبب میشده که حس غالب انسان در کهکشان شفاهی حس شنوایی باشد. با ورود به کهکشان گوتنبرگ، دیگر نیازی نبود برای آموختن و در کل دانایی به جایی رفت. می شد در خانه نشست و با مطالعهی کتابهایی که به تولید انبوه رسیده دانش را کسب کرد. این تغییر رسانهی ارتباطی موجب شد که حس غالب انسان از شنوایی به بینایی تغییر پیدا کند. در دورهی بعدی نیز با رواج رادیو، حس شنوایی بار دیگر به حس غالب انسان تبدیل شد.
با ورود به دنیای دیجیتال، عصر اینترنت و مولتیمدیا یا چندرسانهایها، صحبت از آمیزش حواس پیش کشیده شد. حال با این مقدمهی فشرده، به موضوع اصلی یعنی گسترش کتابهای صوتی در دنیا از جمله ایران میرسیم. در دنیایی که هر روز روزنامهای به دلایل مختلف انتشار چاپی خود را متوقف میکند و ناشری از فروش پایین کتاب گلایهمند است به نظر میرسد آمار فروش کتابهای صوتی سال به سال از آمریکا و انگلیس گرفته تا ایران گسترش پیدا میکند. اتفاق غریبی رخ نداده. در دنیای آیپدها و رادیوهای اینترنتی و در دنیای کمبود زمان برای انجام کارهای بسیار و ترافیک های سرسام آور و کشنده چه محصولی جذاب تر از نسخهی صوتی جنایت و مکافات یا عقاید یک دلقک با صدای آرمان سلطانزاده یا علی عمرانی؟ چه کسی بدش می آید ساعات حوصله سر بر ترافیک اتوبان همت را به کلاس درسی در محضر یرواند آبراهامیان یا استاد تاریخ انقلاب شوروی تبدیل کند؟
همیشه در پیش بینی درصدی از خطا و احتمال میتواند وجود داشته باشد اما با بررسی امکانات و ظرفیتهای کتاب صوتی از یک سو و اقتضائات و شرایط جهان کنونی شاید حرف اشتباهی نباشد این ادعا که میتوان کتاب صوتی را در آیندهی آموزش همگانی و مدارس نیز دخیل دانست. تحقیقات نشان میدهد نوجوانان با گوشکردن سریعتر از خواندن مسائل را یاد میگیرند. باتوجه به این موضوع شاید بتوان کتابهای صوتی را به عنوان یکی از ابزارهای نوین آموزشی در مدارس در نظر گرفت. ممکن است گفته شود که با ورود فضای مجازی و هوش مصنوعی و… به جهان انسان امروزی دیگر نمیتوان هم چون مک لوهان یک رسانه را رسانهی غالب یک دوره دانست. این سخن کاملا درست است اما نویسنده پیشاپیش این گزاره را بدیهی میداند که در علوم انسانی کسی نمیتواند یک عامل را به عنوان عامل تاثیرگذار اصلی معرفی کند و همواره مجموعهای از عوامل یا میدانی از عوامل در تغییرات جوامع نقش داشتهاند.
والتر بنیامین، پیشگوی بزرگ معاصر و به تعبیر سوزان سانتاگ: «واپسین اندیشهگر» که بر آرای مک لوهان هم تاثیر قابل توجهی گذاشته؛ روزگاری درآستانهی عصر اطلاعات از مرگ «قصه گویی» به واسطهی فقدان «تجربه» کردن سخن میگفت. حتی بر این نظر بود که در آینده این امر کمارزشتر نیز خواهد شد. البته این نظر ابعاد بسیاری دارد اما اگر از دریچهی روایت قصه به جای خواندن آن نگاه کنیم، من فکر میکنم بنیامین اگر امروز بود، بعد از شنیدن نسخهی صوتی ابله داستایوسکی شاید ایدهی بازگشت دوبارهی قصهگو به سرش میزد. کسی چه میداند؟