من هادی ابراهیمی هستم با قسمت سوم مقاله مهارتهای نرم از کتاب مهارتهای نرم توسعه دهندگان در خدمت شما. در قسمت قبل در مورد نحوه تفکر مثل یک بیزینس صحبت کردیم. حالا وقت صحبت درباره آیندست.
با مطالعه قسمتهای قبل حالا ما در مرحلهای هستیم که به حرفه توسعه دهنده به عنوان یک بیزینس نگاه میکنیم، حالا وقت تعریف اهداف مشخص برای کسب و کارمان هست.
همه مثل هم نیستند، شما ممکنه اهداف کاملا متفاوتی نسبت به من در حوزه توسعه نرم افزار تعریف کرده باشید. اما اگر قرار باشه هدفی تعیین کنید تا برای رسیدن بهشون تلاش کنید. باید این اهداف کاملا برای شما مشخص باشند. گفتنش راحتتر از انجام دادنشه. من افراد زیادی رو دیدم، حتی توسعه دهندگان نرم افزار که هیچ ایدهای از اهداف توی زندگیشون ندارند و حتی نمیدونند به دنبال چه چیزی در زندگی هستند. این طبیعت اکثرا انسانهاست. ما تلاش کافی برای تفکر و تمرکز روی هدف مشخصی در زندگی نداریم. در نتیجه گامهای ما فاقد هدف و جهت مشخص هستند.
تصور کنید شما کاپیتان یک کشتی در اقیانوس هستید، شما وارد کشتی میشید و بدون هیچ هدف مشخصی مثل اکثر مردم شروع به حرکت میکنید. وقتی هیچ هدفی نداشته باشید، بدون مقصد مشخصی در اقیانوس در گردش خواهید بود، در این مسیر ممکنه با جزیره یا زمین خشک برخوردی داشته باشید اما تا زمانی که مقصد مشخصی تعیین نکنید، پیشرفت چشمگیری برای شما حاصل نمیشه. وقتی مقصدتان مشخص باشه، میتونید از همه ابزارهای موجود برای نگهداشتن کشتی در مسیر درست استفاده کنید تا به مقصد مورد نظر برسید.
تمام چیزهایی که گفتیم به نظر واضح هستند و هر کسی اونهارو میدونه. با این حال تعداد کمی توسعه دهنده نرم افزار اهدف مشخصی در مسیر شغلیشون تعیین میکنند. اما چرا؟ میتونیم چیزهای زیادی برای جواب این سوال حدس بزنیم اما به نظر من دلیل اصلی، ترس توسعه دهندگان نرم افزار از تعهد به یک نگاه بلند مدت در زمینه شغلیشون هست. توسعه دهندگان نرم افزار میخوان همه انتخابها براشون باز باشه تا مجبور نباشند فقط یک مسیر رو انتخاب کنند. وقتی یک مسیر رو انتخاب میکنیم چیزهای ترسناکی به ذهن ما خطور میکنه، اگر مسیر انتخابی ما اشتباه باشه چی؟ اگر به مقصد مسیری که انتخاب کردم علاقهای نداشته باشم چی؟ این سوالات بهجا و ترسناک هستند.
البته بسیاری از توسعه دهندگان نرم افزار حتی به اون فکر هم نکردند. طبیعت ما دوست داره تا مسیری که از قبل برای ما تعریف شده را دنبال کنه. برای ما انسانها ساخت یک مسیر جدید برای خودمون کار سختیه، پس اینکارو نمیکنیم به همین راحتی! ما اولین شغلی که به تورمان خورد رو انتخاب میکنیم و تا زمانی که موقعیت بهتری پیش روی ما قرار بگیره در اون شغل صبر میکنیم یا این که نهایتا از شرکت فعلی اخراج میشیم.
دلایل شما برای انتخاب نکردن هدف مشخص برای حرفهای که در اون فعال هستید هر چه که باشند مهم نیست. مهم اینه الان وقت انتخاب اهداف شغلی هست. فردا و هفته بعد دیره شما باید همین امروز اینکارو بکنید. هر قدمی که بدون هدف مشخص بردارید یک قدم بی فایده برای هیچ و پوچ بوده. زندگی خودتون رو بدون هدف سپری نکنید!
چطور هدف تعیین کنم؟
حالا که به فکر انتخاب هدف برای آینده شغلی افتادید، باید ببینیم چطور یک هدف خوب و هوشمندانه انتخاب کنیم؟ آسانترین روش اینه که اول یک هدف بزرگ در ذهنتون در نظر بگیرید و بعد اهداف کوچکتر زیر مجموعه هدف بزرگ تعیین کنید. رسیدن به اهداف کوچکتر به شما کمک میکنه تا قدم به قدم به هدف بزرگ نزدیک بشید.
هدف بزرگ معمولا تعریف مشخصی نداره، تعریف دقیق یک هدف بزرگ که با اون فاصله زیادی داریم کار سختیه. اما باید توجه داشته باشید که لازم نیست هدف بزرگ دقیق مشخص و واضح باشه. موقع تعریف هدف بزرگ باید به اندازهای شفاف باشه که به شما جهت روشنی از ادامه مسیر بده.
برگردیم به مثال کشتی، اگر شما میخواهید به چین سفر کنید لازم نیست مختصات دقیق جغرافیایی یک بندر چینی رو داشته باشید. ما میخواهیم به چین سفر کنیم پس در جهت رسیدن به چین پارو میزنیم،وقتی به چین نزدیک شدیم میتونیم هدفمون رو به طور دقیقتر مشخص کنیم. تنها چیزی که باید بدونید اینه که شما در حال دور شدن از چین(هدف بزرگ) هستید یا نزدیک شدن.
هدف بزرگ شما نباید چیز خیلی دقیقی باشه. ولی باید به اندازهای شفاف باشه تا بدونید در جهت اون در حال گام برداشتن هستید یا نه. به این فکر کنید که در نهایت میخواهید با آینده شغلیتون چی کار کنید. آیا میخواهید مدیر عامل یا مدیر اجرایی یک شرکت باشید؟ میخواهید از شرکت فعلی بیرون برید و بیزینس توسعه نرم افزار خودتون رو راه اندازی کنید؟ یا میخواهید کارآفرینی باشید که محصولات و خدمات خودتون رو به بازار عرضه میکنه؟ برای من(نویسنده کتاب و خودم البته ?) همیشه این بوده که بتونم از شرکت بیرون بیام و برای خودم کار کنم.
انتخاب هدف بزرگ برعهده شماست کسی نمیتونه این هدف رو برای شما تعیین کنه. برای بیرون اومدن از شغل فعلی چه چیزی میخواهید؟ دوست دارید خودتون رو در 5 تا 10 سال آینده کجا ببینید؟ به این سوالات و موارد مشابه خوب فکر کنید، برای تعیین هدف وقت بگذارید چون مسئله خیلی مهمی هست.
وقتی هدف بزرگ و بسیار دور رو انتخاب کردید، نوبت به رسم اهداف کوچکتر برای رسیدن به هدف بزرگه. بعضی وقتها بهتره از هدف بزرگ تا وضعیت فعلی که در اون هستید معکوس فکر کنید. اگر شما به هدف بزرگ دست پیدا کردید به نظرتون بزرگترین گامهایی که تو راه داشتید چی بودند؟ چه مسیری رو برای ردیابی گامهایی که تو مسیر هدف بزرگ در تفکر معکوس برداشتهاید انتخاب میکنید؟
زمانی من هدف بزرگ کم کردن 40 کیلو وزن داشتم(نویسنده کتاب). من به خودم اجازه دادم تا از شیوه رفتار فعلی خارج بشم و به روال درست برگردم. برای خودم اهداف کوچک کم کردن 1 کیلو در هر دو هفته تعیین کردم. با رسیدن به اهداف کوچکی که تعیین کرده بودم، قدم به قدم به هدف بزرگم نزدیک شدم.
اگر شما بتونید اهداف کوچکی تعیین کنید که شما را به سمت هدف بزرگ حرکت بده، در نهایت به هدف مورد نظر میرسید. داشتن اهداف کوچک با اندازههای متفاوت در جهت رسیدن به هدف بزرگتر اهمیت زیادی داره. برای مثال ممکنه شما هدف سالیانه خوندن کتابهای فنی یا یادگرفتن زبان برنامه نویسی جدیدی رو تعیین کرده باشید. این هدف سالیانه ممکنه پیش زمینه از هدف کوچک برای رسیدن به هدف بزرگتر در رسیدن به سطح سنیور در زبان برنامه نویسی خاصی در بلند مدت یا سالهای بعد باشه. از طرف دیگه هدف سالیانه ممکنه به صورت ماهیانه یا روزانه به اهداف کوچکتری تقسیم بشه. در خوندن کتاب مثالا مطالعه روزانه 3 صفحه کتاب فنی.
اهداف کوچک شما رو در جهت درست نگه میدارند و در کنار اون، برای رسیدن به هدف بزرگ با انگیزه و پرانرژی خواهید بود. اگر شما در مرحله اول به هدف بزرگ حملهور بشید و اهداف کوچکتر برای رسیدن به هدف بزرگ در نظر نگیرید، در صورت انحراف از مسیر اصلی، وقت کافی برای اعمال اصلاحات و تصحیح مسیر نخواهید داشت.
مزیت دیگر اهداف کوچک، پاداش پیوسته اونهاست. این پاداشها رو که در پایان هر هدف کوچک به دست میارید باعث انگیزه و حرکت رو به جلوی شما در رسیدن به هدف بزرگ خواهد شد. پیروزیهای کوچک در هر روز و هر هفته به ما کمک میکنند تا احساس کنیم در حال پیشرفت و انجام کارها هستیم. این احساس خوب تاثیر فوق العادهای در مورد خود ما خواهد داشت. استرس و دلهره اهداف کوچکتر خیلی کمتر از اهداف بزرگ خواهند بود.
نوشتن این مقالات رو در نظر بگیرید، هدف من نوشتن مقالات پیوسته از این کتاب در هر ماه هست. من سعی نمیکنم بخش بزرگی از کتاب رو یکجا در یک هدف انجام بدم. تعیین اهداف کوچک نوشتن مقالات از کتاب مهارتهای نرم به من کمک میکنه علاوه بر حس خوب پایان هدف، به چیزهایی مثل یادگیری و حس خوب در کمک به دیگران داشته باشم. با دنبال کردن اهداف کوچک نوشتن مقاله از این کتاب، در نهایت من کل این کتاب رو به فارسی مینویسم ?
اگر شما وقت زیادی رو صرف تفکر به آینده و اهدافتون نکردید و حتی یک هدف شفاف و مشخص ندارید، همین الان دست به کار بشید. نوشتن اهداف کار آسونی نیست اما وقتی بنویسید خوشحال خواهید شد که بالاخره موفق شدید.
یک کشتی شناور بدون هدف روی اقیانوس نباشید. قبل از حرکت مقصدتون رو مشخص کنید.
پیگیری اهداف
به صورت دورهای شما باید میزان پیشرفت و وضعیت اهداف رو برای خودتون به روز کنید. مسلما شما نمیخواهید هفتهها بدون نگاه کردن به نقشه در یک مسیر حرکت کنید و بعد به اشتباهاتتون پی ببرید و مجبور به برگشت و اصلاح بشید. من پیشنهاد میکنم با فواصل زمانی منظم وضعیت اهدافتون رو بررسی کنید. این عادت باعث میشه شما مسئولیت پذیر و نسبت اهداف خودتون پاسخگو باشید.
قبل از شروع هفته جدید بهتره اهدافتون رو بازنگری کنید تا پیشرفت هر هدف رو مورد ارزیابی قرار بدید. برای هر ماه، فصل و سال هم به همین ترتیب ادامه بدید.
بازتاب موفقیتها و اتمام اهداف کوچک و بزرگتون در دوره زمانی بلند مدت میتونه مفید باشه. با این کار شما به میزان و سرعت پیشرفت رسیدن به اهدافتون رو اندازه گیری میکنید و در صورت نیاز تغییرات لازم رو اعمال میکنید.
تمرینها
· حداقل یک هدف بزرگ برای آینده شغلی بنویسید
· هدف بزرگتون رو به اهداف کوچکتر در بازههای زمانی ماهانه، هفتگی و روزانه مشخص کنید.
· اهداف بزرگتون رو در جایی یادداشت کنید که هر روز بتونید اون رو ببینید به شما یادآوری بشه.