از ديدگاه ملاصدرا انگيزه و عادت دو عامل بسيار تأثيرگذار در امر تربيت فرد است. انگيزه سبب تشويق انسان به انجام يا ترک کاري مي شود، و در يک نظام تربيتي با ايجاد عادات مطلوب مي توان افراد را بسوي اهداف مورد نظر سوق داد.صدرالمتألهين نيز به بحث انگيزه و عادت و تأثير شگرف اين دو عامل در تربيت فرد توجه وافري داشته است. او انگيزه را به دو قسم بيروني و دروني تقسيم کرده و معتقد است تأثير انگيزه هاي دروني در تربيت فردبسيار بيشتر از انگيزه هاي بيروني است. وي همچنين از عادت به ملکه تعبير کرده است و در کتب مختلف خود به تبيين تأثير شگرف عادات و پسنديده در تربيت شخص پرداخته است.
بحث انگيزه نه تنها يکي از مباحث بسيار مهم علم تربيت و روانشناسي است، بلکه از قديم الايام در فلسفه نيز مطرح بوده و فيلسوفان از آن با عناويني همچون علت غايي ياد کرده اند. ملاصدرا نيز نه تنها از انگيزه بعنوان يک مبحث فلسفي بحث کرده، بلکه به تأثير آن در تربيت نيز توجه داشته است. او معتقد است براي انجام هر کاري ابتدا بايد انگيزه ي آن کار وجود داشته باشد در واقع اين انگيزه است که ما را بسوي دنيا و اهداف دنيوي و جسماني مي کشاند بسيار است در حالي که انگيزه يي که انسان را به زندگي فرامادي و خوشبختي و سعادت واقعي و قرب الي الله مي کشاند، جز عقل رها شده از آلودگي دنيوي نيست.
لان الدواعي الي الدنيا کثيرة، و هي الحواس الظاهرة و الباطنة وهي عشرة، و الشهوة و الغضب و القوي الطبيعية السبعة و المجموع تسعة عشر، ... و اما الداعي الي الحق و الدين فليس الا العقل الخالص عن هذه الشوائب.
ملاصدرا معتقد است که عشق و علاقه باعث ايجاد انگيزه مي شود. همچنين او چيزهايي همانند پاداش و تنبيه و تشويق کردن، ترساندن و نهي کردن و آگاهي دادن ... را باعث ايجاد انگيزه در فرد مي داند. بنابراين چون عشق از جمله عواملي است که از درون فرد نشئت گرفته و عواملي همچون پاداش و تنبيه عوامل بيروني هستند، پس انگيزه نيز از ديدگاه او به دو قسم دروني و بيروني تقسيم مي شود..
يکي از تأثيرات بسيار مهم عشق در تربيت، ايجاد انگيزه است. عشق هم باعث ايجاد انگيزه در معلم و مربي شده و هم باعث ايجاد انگيزه براي متربي مي شود، برعکس بسياري از عوامل ديگر که تنها در متربي ايجاد انگيزه مي کند.
ملاصدرا معتقد است وقتي کودکان به آن حد از رشد سني رسيده و مي توانند تا حدي مستقل از خانواده زندگي کنند، نهادهاي ديگري همانند مدرسه و دانشگاه وظيفه ي تربيت کودکان را بر عهده مي گيرند؛ زيرا همچنان اين کودکان احتياج به تعليم و تربيت دارند. ولي تربيت کودکان در عين حال که کار با ارزش و پراهميتي است با اين همه بسيار سخت و گران و مشقت بار و پرمسئوليت است و احتياج به انگيزه ي قوي دارد. وي معتقد است انگيزه يي که مربي را وا مي دارد تا سراغ چنين کار سخت و پرمشقتي برود چيزي جز عشق به صورت و سيرت زيباي کودکان نمي باشد.فان الاطفال و الصبيان اذا استغنوا عن تربية الاباء و الامهات، فهم بعد محتاجون الي تعليم الاستاذين و المعلمين و حسن توجههم و التفاتهم اليهم بنظر الاشفاق و التعطف؛ فمن اجل ذلک اوجدت العناية الربانية في نفوس الرجال البالغين رغبة في الصبيان و تعشقاً و محبة للغلمان الحسان الوجوه ...
اين عبارت ملاصدرا آنقدر مهم و دقيق و تأثيرگذار است که تنها با توجه بهمين مطلب است که مي توان کل نظام آموزشي کشورمان را در حال و گذشته به چالش کشيد. اين نظام آموزشي فقط مبتني بر خشونت و تکرار صرف و حفظ مطلب بوده و هست و جايي براي روابط عاطفي بين معلم و شاگرد باقي نگذاشته است. اما ملاصدرا نظام تعليم و تربيتي خود را براساس ارتباط دو سويه معلم و شاگرد و نه فقط ارتباط يک طرفه معلم با شاگرد مبتني ساخته و همچنين يادگيري و تربيت را بر پايه ي انگيزه هاي دروني و نه ترس از تنبيه و سرزنش معلم قرار مي دهد. در نظام صدرايي عشق و علاقه ي معلم به شاگرد و شاگرد به معلم است که انگيزه يي قوي براي آموزش و تربيت از طرف معلم و يادگيري شاگرد مي شود.