شهامت مثل پرنده است. یکی از بالهای این پرنده به شجاعت و دیگری به اقدام اختصاص دارد. هر یک از این دو ویژگی باید در تعادل باشند تا پرنده بتواند با بیشترین سرعت پرواز کند. در واقع برای اینکه در مسیری به موفقیت برسیم، در متعادل نگه داشتن این دو ویژگی ضروری است. حال در این میان عدهای عنصر کلیدی اقدام را فراموش میکنند و گمان میکنند شجاعت به تنهایی برای پرواز کافی است.
از سویی دیگر برخی بر این باورند که ابتدا باید شهامت کافی برای اقدام را به دست آوریم و سپس اقدام کنیم. اینگونه افراد مدام درجا میزنند و سالهای طولانی از عمرشان درگیر آنند تا شهامت به دست بیاید در حالیکه شهامت حاصل اقدامهای متعدد است.
اما من شهامت را پس از اقدام ذکر میکنم و آن را نوعی رضایت روحی میدانم؛ یعنی تو چیزی راجع به مسیرت نمیدانی و از خطراتی که در این مسیر قرار دارند آگاه نیستی اما آغاز میکنی و با تمام وجودت آنها را میپذیری.
ممکن است این سؤال برایتان مطرح شود که شجاعت با شهامت چه نسبتی دارد؟ در جواب میگویم که هر فرد با شهامتی شجاع است ولی هر شجاعی با شهامت نیست. به عنوان مثال یک چترباز از ارتفاع چند هزار متری پایین میپرد و شجاعت او زبانزد همه است اما ممکن است چنین فردی در شناخت خود به مشکل بخورد.
حال بیایید فردی را در نظر بگیریم که زیر و بم ناخودآگاهش را میشناسد، مطمئنن چنین فردی شجاعت پریدن از چند هزار متری را هم خواهد داشت.
در نتیجه برای به دست آوردن شهامت لازم نیست انتظار بکشید بلکه میبایست اقدام کنید. در غیر این صورت در گیر این چرخه بیپایان خواهید شد:
«اقدام نمیکنم چون شهامتش رو ندارم، شهامت ندارم چون اقدام نمیکنم»
حال بهترین راه برای خلاصی از این دور باطل، اقدام کردن است چرا که تمایز افراد باشهامت در اقدام نهفته است.
حال نوبت شماست؛ آیا حاضرید شهامت از دست رفتهتان را بازگردانید؟