همیشه قرار نیست بهانههایمان برای انجام دادن بیشتر از انجام ندادن باشد تا اقدام کنیم، گاهی برعکس ماجرا اتفاق میافتد و چه بسا گاهی هیچ بهانهای برای انجام دادن وجود ندارد اما با این حال چارهای جز ادامه دادن نداریم. اینجاست که بحث ارزشها به میان میآید؛ ارزشهایی که خودمان ایجادشان کردهایم.
در واقع ارزشها مفاهیمی قلبی هستند. توضیح آنها در قالب کلمات ممکن نیست به همین خاطر هر قدر میکوشید به دیگران توضیح دهید که چرا فلان تصمیم را گرفتید، یا مسخرهتان میکنند یا دعا میکنند سر عقل بیایید. چارهای نیست. موظف نیستید ارزشهایتان را برای سایرین فاش کنید. بگذارید مسخرهتان کنند.
به یاد دارم هاروکی موراکامی در یکی از مصاحبههایش گفته بود:
«بهانهها و دلایلم برای ننوشتن بیشتر از نوشتن است، به همین خاطر ترجیح میدهم به همان بهانههای اندکم پایبند بمانم.»
طبق این نظر میتوان گفت آنچه موجب اقدام ماست، ارزشهای ماست نه بهانههای ما. به آنها بیاعتنایی نکنید. اگر ارزشی از بین برود، سخت میتوان جایگزین مناسبی برای آن پیدا کرد.
یک کاغذ و خودکار بردارید و لیستی از ارزشهایتان را یادداشت کنید. آنچه مینویسید هویت شما را تعیین میکند. شاید توضیح دادن برخی از آنها دشوار باشد ولی هیچ نیازی به این کار نیست. شاید احمقانه به نظر برسند ولی گفتیم ارزش لزومن ارتباط مستقیمی با منطق ندارد. این لیست را هر از چند گاهی بروز کرده و مرور کنید.
شاید برایتان مفید باشد:(علاقه یا سختکوشی؟)