چه میکنید اگر بگویم برای یادگیری هر حرفهای تنها به 100 ساعت نیاز دارید؟ فرقی ندارد مهارتی که میآموزید کار عملی باشد یا کار فکری در هر صورت شما به صد ساعت احتیاج دارید نه بیشتر. ممکن است با خود بگویید چنین چیزی امکان ندارد چون حرفهایها چنین نیستند در جواب میگویم منظور من حرفهایها نیستند.
اگر به عنوان من دقت کرده باشید درمییابید که من از یادگیری صحبت کردم نه حرفهای شدن. برای حرفهای شدن یا به عبارت بهتر درجه یک شدن میبایست از قانون 10/000 ساعت مالکوم گلدول تبعیت کنید که ما اینجا کاری با آن نداریم. ما در مورد یادگیری صحبت میکنیم و برای یادگیری تنها به صد ساعت زمان نیاز داریم.
قانون صد ساعت میگوید برای یادگیری یک حرفه تنها به صد ساعت زمان احتیاج دارید. فرقی ندارد این صد ساعت در طول یک ماه به دست بیاید یا در طول یک سال. در هر صورت بعد از پایان رساندن این صد ساعت شما از 95 درصد افرادی که در زمینه خودتان فعالیت میکنند جلوتر هستید.
به عنوان مثال شما میخواهید در زمینه نویسندگی رشد کنید، میخواهید مهارت سئو را در خود تقویت کنید، میخواهید طراحی سایت یاد بگیرید، میخواهید برنامهنویسی یاد بگیرید و هر مهارت دیگری که در نظر دارید با این قانون دستیابی به آن کاملن ساده است.
بسیاری از افراد در مواجهه ابتدایی با این روش گارد میگیرند و متعصبانه برخورد میکنند. آنها میگویند قانون صد ساعت اعتماد به نفس کاذب میدهد و یادگیری به همین راحتیها هم نیست در حالیکه این بازخوردها به خاطر عدم استفاده درست از این قانون است. برای استفاده از قانون صد ساعت میبایست به شیوه زیر عمل کنیم:
ابتدای این نوشته هم گفتم قانون صد ساعت برای یادگیری است نه برای حرفهای شدن. جامعه کمالگرا و کمالطلب در مواجهه با حرفهای شدن خودخوری میکند و عقب میماند اما قانون صد ساعت کمک میکند تا یکبار هم که شده طعم شیرین یادگیری را بیاموزیم. از شما میپرسم: «فردی که نتواند صد ساعت برای یادگیری وقت بگذارد چگونه میتواند از قانون ده هزار ساعت پیروی کند؟»
شاید برایتان مفید باشد: (یک برنامهریزی موفق چه ویژگیهایی دارد؟)