اشتباه کردن بخش جداییناپذیری از زندگی است. از نخستین روزی که آگاهی کاملی مییابیم تا زمانی که آخرین نفس خود را میکشیم مرتکب اشتباهات فراوانی میشویم. اما مسئله اشتباه کردن نیست بلکه چگونگی درس گرفتن از اشتباهات است. در این مقاله میخواهیم بیاموزیم تا از اشتباهات خود درس بگیریم اما قبل از آن لازم است آمادگی اندکی کسب کنیم:
آدام گرانت در جمله معروف خود میگوید:« اشتباه کردن تنها راهی است که مطمئن میشوم چیزی یاد گرفتهام.» اما آیا هر اشتباهی منجر به یادگیری میشود؟ آیا مجبوریم برای یادگیری بیگدار به آب بزنیم و هر چه بادآباد؟ صد البته این جمله اندکی احتیاج به تغییر دارد به همین خاطر میخواهم به اشتباهاتی اشاره کنم که هیچ رشد و یادگیری در پی ندارند:
گاهی اوقات بدون هیچگونه پشتوانه فکری و عملی اقدام میکنیم. به خودمان زحمت نمیدهیم در عصر ارتباطات یک سرچ ساده در اینترنت انجام دهیم. برای مثال بسیاری از افراد وارد فضای رمزارزها میشوند در حالیکه هیچ تجربهای ندارند یا ازدواج میکنند در حالیکه از مشکلات زندگی آگاه نیستند. حاصل چنین اشتباههایی کسب تجربه و یادگیری نیست بلکه چوب عبرت است.
افسار زندگیمان را به دست دیگران دادهایم و گمان میکنیم آنها خیرخواه ما هستند. اگر خیرخواه هم باشند در بیشتر مواقع مثل خودمان بیتجربه هستند و هیچ سررشتهای ندارند. چنین انتخابهایی اگر با شکست مواجه شوند هیچ بهرهای در پی ندارند چون انتخاب حاصل نظر دیگری است نه شخص خودمان.
زندگی معلم سختگیری است. اگر بار اول درس گرفتی که هیچ در غیر اینصورت تا جایی که به خودت بیایی و آگاه شوی تکرار میکند. جدای از این بسیاری از افراد را میشناسم که بارها از یک سوراخ گزیده شدهاند اما زحمت اصلاح و شناسایی را به خود نمیدهند.
هشتاد درصد نتایج حاصل بیست درصد توجه ماست به عنوان مثال پیش از آنکه قرارداد کاری را امضا کنید وقت بگذارید و تمامی جزئیات نگرانکننده را با کارفرما هماهنگ کنید یا پیش از آنکه اقدامی انجام دهید اندکی به عاقبت آن بیندیشید.
اشتباه کردن بدون هدف مثل آب دادن به گل مصنوعی است. اگر خوششانس باشید پس از چند سال به خودتان میآیید و میبینید یک قدم هم پیش نرفتهاید. یک هدف برای خودتان تعیین کنید و در راستای رسیدن به آن زمین بخورید در غیر اینصورت پلهای میشوید برای موفقیت دیگران.
جنگ به طور کلی اقدام اشتباهی است اما آمادگی نقش مهمی در تعیین تلفات طرفین دارد. در زمان پادشاهی صفویه سربازان ارتش ایران با تلفات بالا شکست خورد چرا که در مقابل توپ و تفنگ از شمشیر استفاده میکردند.
شاید برایتان مفید باشد: (چرا باید اشتباه کنیم؟)
من به هیچ عنوان مخالف اشتباه کردن نیستم چون میدانم تمام دانستههایم را از طریق اتباه کردن به دست آوردهام. اما اینکه چگونه اشتباه کنیم هم خیلی اهیمت دارد چون درس گرفتن از اشتباهات هوشمندانه ارزش بیشتری دارد. در ادامه به هفت ویژگی اشتباه هوشمندانه اشاره میکنم و سپس به سراغ راهکار سه مرحلهای میرویم:
نتیجه اشتباهی که حاصل انتخاب خودمان نیست به دیگران میرسد. چنین اشتباههایی اگر رشد و تجربه بالایی هم به همراه داشته باشند هرگز آوردهای برایمان نخواهند داشت. به عنوان مثال پدری را در نظر بگیرید که فرزندش را وادار میکند تا به جای دنبال کردن حرفه مورد علاقهاش در رشته ریاضی فیزیک درس بخواند. چند سال بعد این تجربه با شکست مواجه میشود و آنچه باقی میماند عبرت برای فرزند و سرافکندگی برای پدر است.
عاقبتاندیشی یعنی پیش از آنکه اقدامی انجام دهیم بنویسیم که در برابر آن چه چیزی به دست میآوریم و چه چیزی از دست میدهیم. بسیاری از افراد هدف دارند و چه بسا به موفقیت هم میرسند اما میزان تلفاتشان بالاست. به یاد داشته باشید جنگی که تلفات آن بالاست هیچ فرقی با شکست مفتضحانه ندارد.
اشتباه بدون هدف مثل آب ریختن درون آبکش است. ما اشتباه میکنیم تا تجربه به دست آوریم و رشد کنیم اما وقتی هدفی برای خودتان ندارید یعنی تمام این تجربهها را دور میریزید و چیزی باقی نمیماند. هیچ آدم عاقلی سرمایه زندگیاش را دور نمیریزد.
اشتباه خوب زمانی رخ میدهد که ما میخواهیم مرزهای فردی خود را گسترش دهیم به همین منظور لازم است اشتباه واقعگرایانه باشد. به بیانی دیگر نه آنقدر ساده باشد که ما را به زحمت نیندازد و نه آنقدر دشوار که رسیدن به آن محال باشد.
ارزش یک انتخاب به درستی یا نادرستی آن نیست بلکه به اختیار و اجبار در ارتکاب است. برخی هیچگونه اقدامی نمیکنند و سالهای طولانی در نقطه امن خود باقی میمانند. آنها گمان میکنند موج تغییر هرگز وارد محیط امنشان نمیشود دریغ از آنکه موجها به قله میرسند و پسر نوح را غرق میکنند. در نتیجه اقدام کنید پیش از آنکه مجبور به اقدام شوید.
لطفن به همراه من تا ۵ بشمارید. ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ پنج ثانیه گذشت و هیچ جبرانی برای آن نیست. زمان علف هرز نیست که دوباره رشد کند وقتی از دست رفت یعنی رفت. اشتباه تکراری این بلا را بر سر زمانتان میآورد.
این ویژگی مربوط به زمانی است که اشتباهی رخ داده و نوبت آنست که موشکافانه وضعیت اقدام خود را بررسی کنیم. بسنجیم کدام بخش از کار میلنگد تا دوباره به آن دچار نشویم. روز بعدی به این موضوع میپردازیم که چگونه میتوان از یک اشتباه درس گرفت.
حال که دید کلی در مورد اشتباه کردن و ویژگیهای آن به دست آوردیم به همان سخن معروف از آدام گرانت بازمیگردیم:
«اشتباه کردن تنها راهی است که مطمئن میشوم چیزی یاد گرفتهام.»
طبق این گفته از آدام گرانت میفهمیم که یادگیری در گرو اشتباه کردن است اما سؤال اینست که چگونه میتوانیم از اشتباهات خود درس بگیریم؟ در ادامه به یک راهکار سه مرحلهای اشاره میکنیم که با انجام آن میتوانیم از اشتباهات خود درس بگیریم:
نخستین قدم برای درس گرفتن از اشتباهات به پذیرش اختصاص دارد. باید یاد بگیریم وقتی اقدام اشتباهی مرتکب شدیم مسئولیت آن را قبول کنیم نه اینکه دنبال مقصر باشیم. بسیاری از افراد برای آرام کردن خود بهانه میآورند و این بهانهها عاقبتی جز تکرار اشتباه ندارد.
میتوان گفت پذیرش اشتباه به شهامت احتیاج دارد اما بسیاری از افراد این شهامت را ندارند چون از مسئولیتی که بعد از پذیرش اشتباه به گردنشان میآید میهراسند. صد البته دلایل دیگری هم برای عدم پذیرش اشتباه وجود دارد مثل اینکه ممکن است دیگران مسخرهمان کنند. در جواب این مورد میگوییم انجام اشتباه و درس گرفتن از آن مسخره است یا تکرار دوباره آن؟
دومین قدم برای درس گرفتن از اشتباهات به تحلیل آنها اختصاص دارد. در این مرحله میبایست مثل دوربینهای فیلمبرداری به عقب بازگردیم و آنچه رخ داده را عمیق بررسی کنیم. هیچ بخشی را از قلم نیندازید چرا که کوچکترین جزئیات میتوانند نتیجهای برخلاف خواستهتان را رقم بزنند. حال برای اینکه اشتباهات خود را تحلیل کنید، سوالهای زیر را از خود بپرسید و به آنها پاسخ دهید:
شاید برایتان مفید باشد: (چگونه عادتهای مناسبی در خود ایجاد کنیم؟)
در آخرین مرحله بایستی عوامل شناسایی شده را به خاطر بسپاریم و تغییراتی که لازم است را ایجاد کنیم. ما میخواهیم از اشتباهات درس بگیریم و این نتیجه زمانی محقق میشود که آموختههای خود را به کار ببریم. سوالهایی که ذکر میکنم میتوانند در ایجاد تغییرات به شما کمک کنند:
شاید برایتان مفید باشد: (هفت ویژگی برنامهریزی موفق)
در این مقاله راهکارهایی برای درس گرفتن از اشتباهات ذکر کردیم اما در نظر داشته باشید مبادا به خاطر ترس از اشتباه جرئت اقدام را در خود از بین ببریم. اشتباه نکردن هم خود نوعی اشتباه کردن است ولی اگر اقدام کنید و اشتباه کنید ارزش بیشتری مییابید.