حدیث هایزنبرگ
حدیث هایزنبرگ
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

واگذاری واگزاری همستر فوری

سلام، اگه همستر خواستید واگذار کنید، من مامانش می‌شم، یه مامان خیلی مهربون که هی بوسش می‌کنه، پوشال ارگانیک و استرلیزه‌ی خارجی هم دارم تازه‌.

لینک ایمیلم:

Hadisesmati612@gmail.com

اگه ایمیل ندارید، آیدی تلگرامم‌:

@hadisesmati

اگه تلگرام هم ندارید که دیگه خیلی زشته‌. تلگرام نصب کنید. تلگرام خوبه.

مابقی پست رو نخونید مهم نیست. امیدوارم بره تو صفحه‌ اول گوگل تا مردم همستراشونو‌ بدن به من و من تو همسترا‌ شنا شنا شنا می‌کنم.

_____________________________________________

آممم حقیقتا قبلا‌ها چقدر فرق داشت با الان. یا الان با قبلاها‌ فرق داشتم، نمی‌دونم. هرازگاهی‌ یه کامنتی رو یکی از پست‌های قدیمی‌م میاد و متوجه می‌شم چقدر چرت و پرت نوشته بودم. البته که جرئت‌ ندارم برم بخونمشون‌ اون پست‌ها رو، حتی عنوان پست‌ها هم باعث می‌شه اینطوری باشم که، dude, what is the wrong with you?

به‌خاطر همین‌ تصمیم گرفتم این چی‌ بگم والا ها رو تا بی‌نهایت ادامه بدم و ببینم عمرم تا چقدر یاری می‌کنه.

انقدر دنیا سورئال شده برام، درواقع زندگی، که گیج وایسادم وسط کلی ماجرا و مغزم یا کار نمی‌کنه، یا سرعت کار کردنش انقدر کمه‌ نسبت به اتفاقات دور و برم که کاری از دستش برنمیاد‌.

هعی... هعی زندگی.

هی با خودم می‌گم اگه برمی‌گشتم عقب فلان کار رو انجام نمی‌دادم یا این کار رو بهتر انجام می‌دادم یا فلان و فلان.

دلیلی که بعد از سالها اومدم و تو ویرگول می‌نویسم اینه که روز قبل از امتحانه و دارم تقریبا هرکاری می‌کنم جز کاری که باید.

دارم روزای خیلی سخت و پیچیده‌ای رو می‌گذرونم و خیلی خوشحال نیستم. (اصلا)

خیلی دوست دارم یه همستر به سرپرستی بگیرم یا یه پرنده‌ی لال. این امتحان لعنتی رو بدم می‌رم دوباره قفس و وسایل اسپارت‌ رو از انباری درمیارم و می‌رم تو سایتای واگذاری همستر. آخه اسپارت مُرد چندوقت پیش‌. فقط جای دندوناش رو یه سری از وسایل اتاقم مونده مثل سطل‌زباله، مانتوم، حوله‌ی حموم، سبد وسایل‌خرده‌ریز و فلان و بیسار. دیوونه بود دیگه‌. پسره‌ی دیوونه‌ی پشمالوی مینیاتوری‌.

رابطه‌م با گربه‌ها خیییلی بهتر شده‌. البته خب چون گربه‌ها دانشگاه خیلی رابطه‌شون با آدما خوبه‌. سگ‌ها... سگ‌ها... منابعی پشمالو از عشق خالص...

همستر جدید به سرپرستی گرفتم اسمشو می‌ذارم ژاماناکاوور‌. به ارمنی یعنی موقتی، فانی. البته اگه درست نوشته باشمش‌. اگه غلط نوشته‌ باشمش هم یه اسم منحصربه‌فرد انتخاب کردم نهایت‌.

متوجه شدم عضلات شُل‌تر، زندگی بهتر. خیلی بهتر‌. شد، شد، نشد ولش کن بابا. ولش کن. تنها چیزی که تو این دنیا باید حرص‌شو بزنی، پیتزا، نون سیر، گربه و سگ و همستر و بستنی هستن. غیر از اینا، شد، شد، نشد ولش کن‌ بابا حوصله داریا‌. الان من مثلا برای پیتزا خیلی حرص می‌خورم چون خیلی گرونه و باید بعد از خوردنش برنامه‌ریزیای کوتاه‌مدت و چه‌بسا بلندمدت‌م رو تغییر بدم‌. حرصِ پیتزا، حلاله‌.

وای تازه فهمیدم خودکار کیان‌ (سه هزار تومن) خدایی خیلی بهتر از خودکارای‌ گرون‌قیمت خارجیه‌. حس می‌کنم‌ الان فکر می‌کنید آخر پستم لینک دونیت‌ گذاشتم انقدر حرف از مضیقه‌مالی زدم و درست فکر نمی‌کنید. (هم‌اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.)

استاد اگه این پست رو می‌خونی خواهش می‌کنم به دست‌و بالِ باز برگه‌مو تصحیح کن، دو ترمه دارم برش می‌دارم، دیگه دارم نمی‌کشم. مرسی.

لینک دونیت:

https://t.me/analltimelooser










همسترمامان
گابوی‌ حاذق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید