در روزهای گذشته بحثهایی شد که کمی تا قسمتی، بیهوده بودند. بحثهایی تکراری؛ اتهاماتی که همیشه هستند و ... .
این بحثها هیچ نتیجهای هم ندارند. فقط افرادی که شاید تحصیلات حوزوی یا فلسفی میداشتند بهتر بود، به نوعی «یادگارخواهی بحث» خودشون رو ارضاء میکنند. عدهای هم که بخاطر شور نوجوانی و حرفهای شنیده و متاسفانه ساختار اجتماعات کشور، عشق بحث و دعوا هستند و خیلی سریع بازیچه دست افراد بالادست میشن.
از این بحثها بگذریم، قراره در این پست به تفصیل از موضوع «انجمن نرمافزار آزاد» که چندین روزه آرامش برامون نذاشته (?) بگم.
ابتدا بهتره که کمی به موضوع از قبل نگاه کنیم. مطلبی که پیرامون این انجمن در فضای عمومی منتشر شده توسط یکی از دوستان :
این متن، قرار نیست که پاسخی به شخص سوشا مصلح باشه. صرفا، قراره که یک سری موارد شفاف بشند که دوستان خدای ناکرده به دیگران، تهمت بیخود نبندند.
در جلسه ۲۶۱ لاگ تهران، دانیال بهزادی آمد و از انجمن صحبت کرد (منبع). شاید باورش سخت باشه اما اون موقع هنوز میشد که حضورا دور هم جمع شیم و حرف بزنیم که تاثیر بهتر و بیشتری داشته باشه. مواردی توسط دانیال مطرح شد که اینها بودند:
مورد سوم و چهارم، جایی بود که من بلند شدم و مخالفت خودم رو با «وجود» این انجمن اعلام کردم. تقریبا میتونم بگم تنها مخالف این قضیه؛ من بودم. مثلا یکی از دغدغههام شهروندی اعضای FSF بود. ممکن بود از سرزمینها یا کشورهایی باشند که در کشور ما به رسمیت شناخته نمیشن. مورد بعدی هم فورس کردن مواردی مثل پوشش یا حتی محتوا توسط ارگان بالادستیتر به اجتماعات مطرح کردم و تمام شد.
وقتی این موارد رو بیان کردم، دانیال خیلی دوستانه گفت ما این رو ثبت کردیم و شما اگر مایل نیستید عضو نشید و من هم این موضوع رو پذیرفتم. حتی بحثش رو مطرح کردم که همراه شخصی که کنار دستم نشسته بود، یک انجمن موازی میرم تشکیل میدم و گفتند که این هم بلامانعه. بهرحال ما خودمون رو «معتقد به آزادی» و فلان معرفی میکنیم و نمیتونیم این آزادی رو از دیگران سلب کنیم.
قبل از توضیح این مورد، من کمی در مورد این که چرا دارم این رو مینویسم توضیح بدم. یکی از حملاتی که به بنده شد، بابت همکاری با شرکت بتنا (وبسایت) بود. بنده در انجمن متاسفانه بعنوان عضو اصلی هیاتمدیره انتخاب شدم و بسیاری از دوستان، با دادن افسار خودشون به دست آدم(ها)ی که همه از احوالش خبر داریم، بنده رو محکوم به «مهره» بودن برای اشخاص دیگر کردند.
داستان این همکاری، خودش میتونست یک ویرگول جدا باشه و احتمالا پس از مدتی اون رو هم مکتوب کنم چرا که بلاشک یکی از قشنگترین تجربیات کاری من بود. اما بگذریم. بنده از اسفند ۹۸ تا خرداد ۹۹ در این شرکت، اونم نه بعنوان «نیروی شرکت بتنا» که بعنوان «نیروی قراردادی» مشغول به کار بودم. کار من هم کار روی سانا دسکتاپ بود. به همین منوال، سانا دسکتاپ و انجمن پروژه شخصی من یعنی کاپریسلینوکس (لینک) رو هم تحتالشعاع قرار داد. این موضوع، شدیدا من رو ناراحت کرد. از این بابت که ملتی که همیشه خودشون رو از نظر بهره هوشی و علمی بالاتر از سایر ملل جهان میدونن؛ چطور نمیتونن بین دو پروژه، دو امر و ... تمیز قائل بشن.
از این ها بگذریم، دعوتتون میکنم شفافیت پروژه کاپریس رو به چشم ببینید:
و مورد دیگری هم که لازمه ذکر کنم اینه. قضاوت کردن اشخاص بر اساس محل کار واقعا جالب نیست. در بین دوستان آزادکار؛ دوستانی هستند که در اسنپ مشغول کارند. اسنپ یک خط کد آزاد منتشر نکرده تابحال. دوستان دیگری در ابر آروان مشغولند که احتمالا همه خاطرات پارسال رو به یاد دارند و دیگه لازم نیست از نقشش بگیم. لپ این کلام اینه که به هیچ احدی ربطی نداره که شخص برای کی کار کرده و از کجا حقوق گرفته. و لازمه ذکر کنم که تجسس در زندگی خصوصی دیگران (عقبه خانوادگی، عمومیسازی دادههای خصوصی مثل آدرس و شماره تلفن شخص یا اعضای خونوادهش، جزییات شغلی و ... ) بار قانونی سنگینی داشته و حتی جرم هم تلقی میشه:
فلذا، کل حرف رو در این قسمت زدم.
حرف آخر اینه که، به خیلی چیزها باید شک کرد و درشون دقیق شد. به خیلی چیزها نمیشه تکیه کرد. برای شناخت آدمها نیاز نیست باهاشون به سفر رفت یا همسفره و همکلام شد؛ کافیه که فقط دید کجا و چطور تغییر موضع میدن.
در پایان هم برای هرکسی که این مطلب رو میخونه، آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.