این اتفاق رو در ذهن خودتون مرور کنید :
در یک روز بارانی در یکی از خیابان های مرکز شهر در حال قدم زدنید. یک نفر، بدون این که کاری کنه، در حال قدم زدنه. حالا یکی با فاصله طولانی از این آدم داره راه میره. فاصله نزدیک تر میشه. بیهیچ دلیلی نفر دومی، یقه نفر اول رو میچسبه که «هی مرتیکه فلان فلان شده، تو دیروز گفتی امروز چهار میلیون تومن پول بهم میدی، پس کوش؟»
حالا واکنش های احتمالی شخص اول رو بررسی میکنیم.
حالا، در این مطلب قصد دارم این سناریو ها رو در دنیای مجازی بررسی کنم. امیدوارم که مطلب مفیدی باشه و به دردتون بخوره :)
همونطوری که در سناریوهای ابتدای مقاله با هم خوندیم، در دنیای واقعی، از سه چهار حالت برخوردها خارج نیست. چه بسا رفتاری مثل کتک زدن یا خبر کردن پلیس؛ احتمالش خیلی بیشتره. در واقع اگر شما بزهدیده باشید و آسیب مالی یا جانی از طرف شخصی دیده باشید، احتمال اول اینه که پلیس (یا سایر مقامات نظامی، انتظامی، امنیتی و ... ) رو در جریان میذارید. ممکنه که البته کمی هم دلتون دردسر بخواد و خب تلافی میکنید (که امیدوارم این یکی پیش نیاد هیچوقت :D).
اما دنیای مجازی چی؟ مجبورم اینجا یک سناریوی دیگر بچینم و خب اون رو با هم بررسی کنیم :
فرض کنید شخصی برای شما عکس، فیلم یا پیام های حاوی محتوای آزاردهنده میفرسته. اولین بار ندید میگیرید و پاسخی نمیدید. بار دومی که میفرسته، بلاکش میکنید و به شبکه اجتماعی/سرویس مربوطه گزارشش میکنید.
همونطور که دیدین، در فضای مجازی نهایت بلایی که سر شخص میاد بسته شدن اکانتشه. ساختن اکانت جدید هم واقعا کاری نداره. شاید ۲ یا ۳ دقیقه وقت بگیره و میره سراغ بعدی. شاید یکی از دلایلی که هر کدوم از مصادیق آزار؛ چه کلامی، چه بصری و یا حتی باجگیری و اخاذی در فضای مجازی بیشتر رخ میدن، همین باشه که برخوردها خیلی نرمتره. پس کسایی که تو حالات عادی نیستن، راحتتر میتونن خودشون رو تخلیه کنن.
پیش از این که بخواهیم سناریوهایی که ابتدای مقاله مطرح کردم رو بررسی کنیم، یک داستان براتون تعریف میکنم از شخصی به اسم «تری. اِی. دیویس»، یک شهروند آمریکایی که آغاز جالب و پایان تلخی داشت.
از اونجایی که یکی از علایق من، توسعه سیستم عامل بود، خیلی از اخبار و اطلاعات مربوط بهش رو دنبال میکردم. سال ۲۰۱۴ بود که این آقا، در یک مصاحبه مدعی شده بود که «خدا» با ایشون صحبت کرده و ازشون خواسته که یک سیستم عامل بسازن.
سیستم عاملش اسمش TempleOS بود و خب حتی بعضی از جوامع کاتولیک هم این سیستم عامل رو پذیرفتن. حداقل بعنوان یک محصولی که کاملا با عقاید خودشون سازگاره. آیا تا اینجا مشکلی دیده میشه؟ جز «صحبت مستقیم با خدا» که در ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) فقط توسط حضرت موسی (ع) انجام شده و خداوند هیچ کجای کتب آسمانی اشاره نکرده با پیامبر یا شخص دیگری مستقیما صحبت کرده.
بگذریم، بهرحال این آدم مدتها به «برنامه نویس تنهای خدا» معروف شده بود. در بعضی از محافل میگفتند مبتلا به اسکیزوفرنی، در بعضی محافل دیگر هم میگفتند ایشون مبتلا به اختلال شخصیت نمایشیه. حالا به اختلال دقیقی که داشت، کاری نداریم. وقتی که سیستم عامل اونقدرها هم جذاب نبود، بعبارتی «روی بورس» نبود، ایشون طور دیگری رد داد. میتونیم در توییت هاش ببینیم :
همونطور که میبینید، این شخص دیگه کم کم داشت وارد وادی نژادپرستانه میشد. با شخصیت های بزرگ سیاسی و مذهبی درافتاده بود (به حساب خودش) و البته حتی مدعی کشتن چند مامور CIA هم شده بود! با این ایده که «ماموران CIA آدم فضایی هستند و در تاریکی میدرخشند».
وقتی اوضاعش انقدر وخیم شد، خونواده مذهبیش - که همیشه پشتیبانش بودن - بردنش پیش روانپزشک. یکی دو سال آخر عمر رو مشغول دارو مصرف کردن بود که بالاخره، در آخرین ماه های عمرش با این بهونه که «پدر و مادرش کافرند» از خونه بیرون میزنه. البته دلیل اصلی رو بعدتر در ویدئویی در یوتوب میگه که «چون اونا مجبورم میکردن دارو مصرف کنم و دارو خلاقیتم رو کاهش میداد».
خلاصه که گذشت و گذشت تا آگوست سال ۲۰۱۸، ایشون ویدئویی آپلود کرد و در اون گفت «اکنون احساس میکنم که خالص شدم» و چند ساعت بعد جسم بیجانش، روی یک ریل قطار پیدا شد. به عقیده خیلی ها ایشون وضعیت کاتاتونیک داشتن و همین باعث شده تصادف کنن (من هم شخصا این رو بیشتر میپذیرم، بخاطر عقبه مذهبی ایشون) و یک عده هم معتقدن که کار، خودکشی بوده.
بهرحال، یک بیمار روانی به جای دریافت رسیدگی درست؛ زندگیش رو از دست داد. یک پایان تلخ برای یک شهروند رقم زده شد و باز هم همه روزه شاهد این تیپ بیمارها در فضای مجازی هستیم!
اما بریم سر اصل مطلب.
سناریو رو اینطوری تغییر میدیم، تا بتونیم با «فضای مجازی» بیشتر و بهتر تطبیقش بدیم.
فرض کنید در یک شب زیبا بعد از کار و خستگی، وارد یک شبکه اجتماعی شدید. قصد دارید شبکه رو بالا پایین کنید تا درخواستهای دوستی، نظرات و منشن های دریافت شده، محتوایی که دوستانتون منتشر کردن و ... رو بررسی کنید.
حالا در این بین، میبینید یک دوست قدیمی مثلا در همین ویرگول مطلبی نوشته، مدعی شده شما خسارت بزرگی (حالا مادی یا معنوی) بهش وارد کردید. شما رو تهدید کرده که «یا این پول رو میای بهم میدی یا میدمت دست قانون».
همه ما میدونیم «دادن شخص دست قانون» الکی نیست، حالا فرض رو بر این میذاریم که شخص از اکانتهای عمومی شما یه سری اسکرین شات و ... تهیه کرده که با استناد به اونا بتونه (به خیال باطل خودش) استفاده کنه و شما رو تو دردسر بندازه. حالا اون چهار سناریوی اول رو با هم بررسی میکنیم.
تقریبا میتونم بگم که ندیدم کسی در مورد آزارگری مجازی، چنین اقدامی کنه. یعنی بار اولی که مورد آزار قرار بگیره، ایگنور کنه و بار دوم اقدام قانونی کنه. به همین خاطر نمیشه روی این سناریو خیلی مانور داد. ولی اگر تجربه مشابهی داشتید و اینطوری کاری از پیش بردید، لطفا در بخش نظرات بفرمایید.
خب، ما از آزارگر در این مطلب به عنوان «مجرم» یاد کردیم. بیاید به این فکر کنید که اگر شما این کار رو بکنید، شما هم آزارگر و بالطبع مجرم هستید. پس، روش خوبی نیست. همونطور که اگر کسی بیدلیل بیاد شما رو کتک بزنه و شما هم پاسخش رو با کتک زدنش بدید، باز مجرم هستید. پس سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندیم. شاید بتونم بگم یکی از بدترین روش های ممکن برای برخورد با آزارگر همینه. برای ترسوندن آزارگر شما نباید مثل خودش برخورد کنید.
این روشیه که به شخص من خیلی پیشنهاد میشه همیشه. اما شخصا باور دارم واقعا روش خوبی نیست. چرا که آزارگر - که معمولا دنبال یک توجهی از سمت سایرینه - وقتی از من بیتوجهی ببینه، میره سراغ یکی دیگه. اگر از اون بیتوجهی ببینه همینطور. به همین خاطر ممکنه یک دفعه آزارش اساسی تر بشه؛ به سمت اعضای خانواده شما بره؛ موقعیت تحصیلی یا شغلیتون رو تهدید کنه یا از این دست کارها. خلاصه که این هم روش خوبی برای برخورد با آزارگر نیست.
پدیده باج، از دو جهت قابل بررسیه. هر دو جنبهش رو من در اینجا میگم. شاید چون خودم یکی دوباری تجربه بدی داشتم از هر دو نوعش، بهتره که بدونیم چی به چیه.
بسیار عالی، تجربه باج مادی من برمیگرده به دوران دبستان. یکی از همکلاسی ها بود که روزانه از من پولی میچاپید و میرفت. من هرروز بابت ترسی که از این آدم داشتم، برای این که یه موقع دروغی پیش ناظم مدرسه نبره بگه و ... ؛ پول رو میدادم بهش. این وضعیت سال بعدش هم با دو نفر دیگه ادامه داشت. در مورد باج روانی هم ترجیح میدم موضوع رو نشکافم، ولی خب میشه گفت اتفاق تقریبا مشابهی بود منتهای مراتب به جای یک بچه ۹ ساله، شخص باجگیر (!) یک انسان میانسال بود و خب شاید بگم راحت ازش گذر نکردم ولی گذر اتفاق افتاد. اما همون باج روانی کوچک (که در قالب عذرخواهی بود) باعث شد تا چندین روز اون شخص محترم(!) فکر کنه براحتی میتونه آزارم بده. اما خب، روش درست رفتار باهاش دستم اومد.
خلاصه بخوام بگم : اگر شما باج بدید، اون هم در شکل و قالبی تا ابدالدهر مجبور خواهید شد که باج رو پرداخت کنید. پس این سناریو، بدترین سناریوییه که میتونید پیش بگیرید! حتی از کتک کاری متقابل هم بدتر :)
در مورد آزارگرها، تئوری های مختلفی وجود داره. من چون تحصیلات و مطالعات روانشناسیم محدود بوده و علمی نیست صرفا به اسم بردن از چند اختلال شایع اکتفا میکنم.
اختلالاتی که در چند روز گذشته در موردش مطالعه کردم و بسیاری از آزارگران اینترنتی بهش مبتلا بودن شامل اختلال شخصیت ضداجتماعی، اختلال شخصیت نمایشی، اختلال شخصیت مرزی، اسکیزوفرنی، اسکیزوفرنی کاتاتونیک و حتی شکلهای مختلف از افسردگی رو شاهد بودم. البته بیشترین رفتارها، حداقل از طرف شخصی که خودم اشاره کردم (همون آقای میانسال) شبیه رفتار مبتلایان به اختلال شخصیت نمایشی بود و احتمال داره در آینده در موردش مطلبی بنویسم.
راه حل، زیاده! یا بذارید اصلا اینطوری بگم که به تعداد راه های رسیدن به خدا راه حل برای این مشکلات وجود داره. راه حل از طرف چند شخص میتونه باشه. اینجا سه مورد مهم رو بررسی میکنیم.
اگر شخص آزارگر، با خودش روراست باشه و وقتی کمبودی حس میکنه؛ به جای بولی کردن و آزار دادن دیگران در فضای مجازی، به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنه قطعا خیلی وضعیت خوشحال کننده تریه. اما متاسفانه معمولا آزارگران کاملا خودشون رو صاحب حق میدونن و اگر کسی هم به روشون بیاره که مریضن؛ جبهه و گارد میگیرن.
قربانیان آزار اینترنتی هم جای این که آزارگر رو صرفا بلاک یا ریپورت کنن، یا ایگنورش کنن بهتره که به پلیس فتا (یا سایر مراکز کنترل کننده امنیت اینترنت) مراجعه کنند و با مشورت با یک وکیل خوب، شکایتی علیهش تنظیم کنند.
خب مهمترین شخص همین جناب قانونگذاره. قانونگذار برای فضای مجازی هم قوانین مشابه دنیای واقعی تنظیم کرده. مثلا جرم اخاذی (یا دقیق تر «ایجاد اکراه در تسلیم مال») زندان و شلاق غیرقابل خرید براش در نظر گرفته شده. بسیار خوب؛ در دنیای واقعی معمولا شخصی که اخاذی میکنه، اخاذیش همراه با داشتن دیتای خصوصی از شخصه، یا شخص نزدیکی از خانوادش تهدید به آسیب فیزیکی میشه. اما تهدید در فضای مجازی - اون هم از طرف شخصی که حتی در شهر شما زندگی نمیکنه - و درخواست پول و ... در ازاش چطور؟ این معمولا با اتکا به یک محتوای تولیدی شما در گذشته یا احتمال حضور شما در یک گروه خاص از جامعه صورت میگیره. قانونگذار به نظر شخصی من باید جای زندان و شلاق؛ برای این شخص دوره رواندرمانی و یا بستری شدن در آسایشگاه روانی رو بعنوان مجازات در نظر بگیره.
مدتهای زیادی بود که میخواستم بنویسمش. امشب بدون مشغله و دغدغه نوشتمش و در ویرگول به اشتراک میذارم. دوست دارم نظرات شما رو هم بدونم. لازم بود که البته یک سری تصویر و ... منتشر بشه که خب؛ انتشار اونها جایز نبود اما احتمالا وقتی که اجازهش رو قانونا داشته باشم؛ منتشر خواهم کرد. امیدوارم که خوشتون اومده باشه و امیدوارم با نظراتتون در مورد آزار و آزارگری و روش درست برخورد باهاش، کمک کنید مطلب کامل تر بشه :)