سال 95 تنها سالی بود که دو«روز مادر»در خود داشت.به گواهی تقویم،تیر ماه 95 طولانی ترین و شاید گرمترین ماه رمضان این سی و چند سال را تهیه دیده بود.ده روز آخر ماه روزه را مدام بین خانه و بیمارستان در رفت و آمد بودیم تا اینکه به روز بیست و نهم رسیدیم.
روی تخت است مادری خسته * که دو دستش به میله ها بسته
نکند که بیفتد از تک و تا * نفس تنگ و آه پیوسته
کاش می مُردم و نمی دیدم * به رُخش گرد غصه بنشسته
می شود باز پیش هم آورد * رشته های امید بگسسته؟
تلفن زنگ می زند.... ای وای! * روح مادر ز قید تن رسته
ظهر عطشان نیمه ی تیر است * آه مادر!سبوی بشکسته
رفتی و همنشین هر صبحم * گریه های نجیب آهسته