تحریم هایی که آمریکا و اروپا بر ایران تحمیل کردند در ابتدا واقعا کاغذ پاره بود چنانچه به راحتی توسط ایران بی اثر یا کم اثر می شد. ولی از سال 88 به بعد این کاغذ پاره ها تبدیل به حکم اعدام یا حبس ابد شد و انگار حالا حالا ها دست از سر زندگی مردم بر نمی دارد.
رضا امیرخانی اگر چه پیرو مکتب سیاسی رفسنجانی ست ولی در کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ پیشنهاد خوبی در مورد ظرفیت مردمی دور زدن تحریم ها دارد:
من اگر بودم فتوا می دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب ،با سه نفر غیر ایرانی رفاقت کند،ارتباط فرهنگی بگیرد،مراوده داشته باشد،آنها را به خانه ی خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی ،یعنی ارتباط با دویست و چهل میلیون غیر ایرانی.یعنی هر نویسنده ،سه ناشرو نویسنده می شناخت در جهان که در تحریمی ترین شرایط پولش را در پاکت برایش می فرستاد و هر چوپان با سه چوبدار آن طرف مرز رفاقت می کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می زد و هر دانشجو با سه استاد و دانشجو و این یعنی ...و این یعنی بی اثر کردن هر تحریمی...و این فرهنگ می خواست و امنیتی باهوش می خواست و دولت غیر تمامیت خواه می خواست و مهم تر از همه اعتماد به مردم می خواست...
تحریم در ایران تبدیل به بحران شده است.قاسم سلیمانی می گفت در شرایط بحران بهتر از شرایط عادی می شود پیشرفت کرد ولی متاسفانه ما هنوز ضعیفیم. در ایران شرایط برخی از به اصطلاح هموطنانمون هم هستند که از مقامات امریکایی درخواست تشدید تحریم ها را می کنند.به نظر من حد اقل واکنش مردم به این افراد باید طرد و اعلام انزجار ازشون باشه به حدی که در مواجهه با افکار عمومی دیگه نتونند این کار را ادامه بدهند.
این پُست را هم بخوانید: