حجت عمومی
حجت عمومی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

همدلی ادبی

ناطق سپس افزود: اون آدمای معلوم الحالی که نمی خوام اسمشون را ببرم مثه ژیان می مونن که هیچ وقت برای آدم ماشین نمیشه.(خنده ی حُضار).به گزارش خبرنگار ما وی ادامه داد: همسایه ی عزیز! آشغال که میزی توی جوف! برفاتم که از اون بالا شوت می کنی توی قَربیل ما.با ماشینتم که رد میشی تمام آب و گل را نثار خودروی وطنی ما می کنی.فلذا حیا کن،اون بالا را رها کن.(سکوت حُضار) در همین زمینه خودم گفته ام:

ای که باد نخوتت اندر سر است

هیکلت چاق است و پولت در بر است

*

گفته بودی سر تری از دیگران

شغل تو از شغل ما بس بهتر است

*

خانه ی تو پنت هوسِ روی بُرج

خانه ی ما ها شبیه مَجَمر است

*

هوش دار! ای ناطقِ دَم آتشین

آتشت در انتها خاکستر است

*

آنکه بهتر باشد او از دیگران

صاحبِ گفتارِ همچون شِکَر است

*

آنکه پَس مانده نریزد توی جوی

بی گمان،از دیگران عاقلتر است

*

گر پراید من کمی کم باد بود

در عوض «بوگاتی» تو پنچر است!

*

برفِ پشتِ بامِ مَن ،خیلی کم است

برف تو مسئولِ سدِ مَعبَر است

*

توی خانه یک «لاوارو» داری و

بنده عشقم بغ بغوی کفتر است

*

فقرِ ما فخر است چون ما قانعیم

آنچه که داری تو فقری دیگر است

*

شعر من با یک غلو همراه شد:

پول گاهی خِیر ،گاهی هم شَر است

***

تو بیا قدری بگو و خنده کن

ای که بینیت خیار چمبر است!

تا که «لایک» پُستمان بالا رود

«همدلی از همزبانی بهتر است»

خبرنگار ما افزود: انجمن شعر با بیدار کردن افرادی که داشتند چُرت می زدند به پایان رسید.


همدلیحال خوبتو با من تقسیم کن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید