هرچند زندگی ماشینی امروز، فرصت مطالعه را از بیشتر ما گرفته، اما اگر بدانیم کتاب خواندن چه آوردههای ارزشمندی برایمان خواهد داشت، حتما لابهلای تمام شلوغیهای روزمره، زمانی برایش پیدا میکنیم.
کتاب خواندن، به افراد کمک میکند در پستی بلندیهای زندگی برخوردهای مناسبتری داشته باشند. کتاب، آدمها را به خویشن خود، اطرافیان و زندگی شخصی و کاریشان مسلط تر میکند و شناخت بیشتری از دنیای اطراف به آنها میبخشد.
شاید حتی انتخاب کتابها و این که چه بخوانیم، مسالهی اصلی نباشد و عادت به کتاب و کتابخوانی مهمتر جلوه کند. اما در این مطلب نه چندان بلند، سعی شده با توجه به سرانهی بسیار پایین مطالعهی ما ایرانیها، کتابهایی انتخاب شود که همه بتوانیم از خواندنشان لذت ببریم. چنین فهرستی، قطعا نه کامل و نه کافی خواهد بود، اما پیشنهادهای استامینوفن برای آغاز کتابخوانی شماست.
۱- پاییز فصل آخر سال است؛ نوشتهی نسیم مرعشی | نشر چشمه
اگر از خواندن رمانهایی که شخصیت داستان آن یک زن است لذت میبرید، «پاییز فصل آخر سال است» انتخاب خوبی خواهد بود. این کتاب روایت داستان زندگی ۳ دختر دهه شصتی است که علیرغم زادگاههای متفاوت، شباهتهای فرهنگی و علایق مشترک بسیاری با هم دارند.
این دخترها برای ثبت نام در دانشگاه، از شهر خود روانهی تهران میشوند. دوستی عمیقی بین آنها شکل میگیرد و زندگی هر کدام بر دیگری تاثیرات بسیاری میگذارد. دوران دانشگاه تمام میشود و هر کدام درگیر مشکلات خودشان میشوند. شخصیتهای این رمان، برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود در مقابل دیگران و حتی خودشان میایستند.
قصهی این رمان در دو بخش تابستان و پاییز میگذرد. تابستان، فصلی که در آن امید موج میزند و پاییز فصلی که انتظار میرود نتایج تلاشها دیده شوند.
«پاییز فصل آخر سال است» در سال ۱۳۸۸ توسط نشر چشمه و در ۱۸۹ صفحه به چاپ رسید و جایزه ادبی جلال آل احمد را از آن خود کرد.
برشی از کتاب را میخوانیم:
نمیخواهم برگردم اهواز. آدم که راه رفته را برنمیگردد. همان سه چهار روزی که آنجا بودم فهمیدم نمیتوانم بمانم. اهواز گرم است. هرم گرما از زمین بلند میشود و روی سینهی آدم هوار میشود. چهقدر عصر بروی جادهی ساحلی و برگردی و بشود بیست دقیقه؟ چهقدر زیر باد کولر که بوی خوب خاک میدهد مجله بخوانی؟ چهقدر عصرها بروی بازار کیان با زنهای عرب سر رطب و ماهی زبیدی چانه بزنی و بخندی؟ اینبار که رفتم، اهواز کوچک شده بود انگار. کوچکتر از کودکیام. با چهار قدم از هر خیابانی رد میشدم. چهارشیر وصل شده بود به فلکهی نخلها. فلکهی نخلها وصل شده بود به سیدخلف. حیاطهای کوچک و سنگرهای اندازهی قوطی کبریت، وقتی خیره میشدم بهشان، تصویرهای کودکیام را بههم میریخت و خاطرههایم را گم میکرد. شبها آنجا قرار نمیگرفتم. دلم خانهی خودم را میخواست.
نقد این کتاب را میتوانید اینجا بخوانید.
۲- روی ماه خداوند را ببوس؛ نوشتهی مصطفی مستور | نشر مرکز
این رمان پرفروش، یکی از موفقترین آثار مصطفی مستور، نویسندهی نام آشنای معاصر است که توانست توجهات بسیاری را به خود جلب کند.
«روی ماه خداوند را ببوس» داستان زندگی یک دانشجوی دکتری را روایت میکند که او را با نام یونس میشناسیم. یونس که طی سالیان در مورد خودش و خدایی که می شناخته دچار شک شده، برای تکمیل پایاننامهی خود به بررسی علت خودکشی فردی به نام دکتر پارسا میپردازد.
در این کش و قوس، یونس درمییابد که پرسشهایش دربارهی وجود خداوند، با علت مرگ دکتر پارسا نزدیکیهای بسیاری دارد. گویی هر دو به چیزهای مشابهی فکر میکردهاند.
نگارش داستان به گونهایست که هر چه پیش میروید، بیشتر مجذوب قصه میشوید؛ تا جایی که مستور، خواننده را درگیر نقطهی عطف میکند.
نویسندهی «روی ماه خداوند را ببوس» پرسشهایی مطرح میکند که در واقع جدال بزرگی بین منطق و احساس هستند. این کتاب در واقع دو نوع از افراد را در مقابل هم قرار میدهد. گروه اول، افرادی که که با ابهامات بزرگ خداشناسی و هستیشناسی مواجه شدهاند و دومی، گروهی که پاسخگوی این ابهامات هستند.
این اثر، بیش از ۷۰ بار تجدید چاپ شده و طی سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در جشنوارهی قلم زرین به عنوان بهترین رمان انتخاب شده است.
برشی از کتاب را میخوانیم:
سالها منتظرت موندم. همیشه از پنجره پایین رو نگاه میکردم تا تو بیایی. تلفنها رو به امید شنیدن صدای تو جواب میدادم. وقتی صدای زنگِ در میاومد به هوای دیدن تو دَر رو باز میکردم. من هم مثل هر دختر دیگهای آرزو داشتم خوشبخت بشم و فکر میکردم با تو خوشبخت میشم اما دوست داشتن با خوشبختی فرق میکنه. یونس تو اگه خداوند رو از بین ما کنار بذاری هردو ما رو کنار گذاشتهای. من یا باید خداوند رو به خاطر تو قربانی کنم و یا به خاطر او از عشق تو بگذرم. من راه دوم رو انتخاب میکنم، یونس.
۳- چشمهایش؛ نوشتهی بزرگ علوی | نشر نگاه
با شروع رمان و در سطرهای آغازین، خود را در مقابل یک اثر سیاسی تصور خواهید کرد. حال آن که هر چه جلوتر بروید، درمییابید که «چشمهایش» بیش از آن که یک کار سیاسی باشد، یک اثر عاشقانه و رمانتیک است.
مرکزیت این رمان حول یک زن میچرخد. احساسات و عواطف این زن که او را به اسم فرنگیس میشناسیم، به طور کامل بیان شده است و بازگو کردن این احساسات دقیق از زبان یک نویسندهی مرد، از جذابیتها و نقاط قوت کار بزرگِ بزرگ علوی است.
راوی داستان در ابتدا ناظم یک مدرسه است. و روزی، در نمایشگاه «ماکان» که استاد نقاشی است، متوجه تصویری به نام «چشمهایش» میشود. ناظم سعی میکند تا صاحب این چشمها را پیدا کند زیرا که فکر میکند بین این چشمها و مرگ ماکان ارتباطی وجود دارد. او پس از سالها تلاش موفق میشود فرنگیس را ملاقات کند و در این جا علوی به طور هنرمندانهای راوی را ازناظم به فرنگیس انتقال میدهد و باقی داستان...
چشمهایش شاید مهم ترین و موفق ترین اثر بزرگ علوی است و سندی مهم از وقایع تاریخی دورهی رضا شاه و تاریخ معاصر ایران است که از بینش سیاسی بزرگ علوی هم نشات میگیرد. این اثر از مهمترین رمانهای ادبیات معاصر ایران است و علوی را با این رمان میتوان در کنار صادق هدایت و صادق چوبک، از جریانسازترین داستاننویسان مدرن ایرانی به شمار آورد.
چشمهایش در سال ۱۳۵۷ توسط نشر نگاه چاپ شد و شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که برخی استاد ماکان این داستان را الهامی از زندگی کمال الملک می دانند.
این رمان همچنین به عربی ترجمه و در لبنان منتشر شده است و در سال ۲۰۰۸ به زبان کردی ترجمه و در سال ۲۰۱۸ در کردستان انتشار یافت.
برشی از کتاب را میخوانیم:
- این چشمهای تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهد کرد.
- این خبطِ شما؛ آرزوی من است...
۴- بادبادک باز؛ نوشته خالد حسینی - ترجمهی مهدی غبرائی | نشر نیلوفر
قبل از خواندن این کتاب تمام کارهای نیمه کارهتان را انجام دهید. چون وقتی این کتاب را برداشتید زمین گذاشتنش کار خیلی راحتی نیست.
«بادبادک باز» اولین اثر خالد حسینی نویسندهی افغانستانی است که به زبان انگلیسی نوشته شد. اتفاقات این رمان مربوط به دوران سقوط رژیم سلطنتی افغانستان و تحولات این کشور است که تا به امروز شاهد آن هستیم. این رمان تصویر یک کشور رنج کشیده و مردمان آن را به خوبی پیش روی مخاطب می آورد و مخاطب به خوبی میتواند با شخصیتهای داستان همذات پنداری کند.
داستان، روایتگر رفاقت دو پسر نوجوان به نام های امیر و حسن است. امیر اربابزاده و حسن رعیت است؛ اما این اختلاف طبقاتی مانع رفاقت این دو نمیشود. تا این که امیر به رفاقت و صداقت حسن خیانت میکند و این مساله، ادامهی داستان را شکل میدهد.
بادبادک باز روایت مردمانی است که در اوج ستم و سختی هنوز معنای رفاقت و ایثار را فراموش نکردهاند و حاضرند برای جبران خیانت، بهای گزافی بپردازند.
بادبادک باز برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر شد و در سال ۲۰۰۷ فیلمی بر اساس این کتاب ساخته شد.
برشی از کتاب را میخوانیم:
بابا گفت: «فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدیست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است .«اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟
۵- غرور و تعصب؛ نوشتهی جین آستین - ترجمهی رضا رضایی | نشر نی
«غرور و تعصب» «جین آستین» از مهمترین عاشقانههای کلاسیک ادبیات انگلستان به شمار میرود. این کتاب همواره جزء فهرست پرفروشترین رمانهای جهان قرار داشته و نویسنده با دقتی تمام، چهرهی جامعهی فرهنگی آن زمان را به تصویر میکشد.
این اثر دومین رمان جین آستین است و با این که در زمان نگارش این کتاب ۲۱ سال بیشتر نداشته اما عدهی زیادی این کتاب را بهترین اثر او میدانند. روایتی که جین آستین از زنان جامعهی خود در این کتاب ارائه میکند، تاکنون توسط هیچ نویسندهی دیگری به این دقت و ظرافت به تصویر کشیده نشده است.
داستان، روایتگر خانوادهی «بِنت» است. مادر خانواده سعی دارد دختران خود را به مردی صاحب منصب و ثروتمند شوهر بدهد. در نهایت در یک مهمانی، بستر این اتفاق فراهم شده و مردی خوشچهره و ثروتمند به نام «بینگلی» به یکی از دختران خانم بنت یعنی «جین» که از قشر متوسط جامعه هستند علاقه مند میشود و این آغاز ماجراست.
غرور و تعصب در سال ۱۸۱۳ میلادی برای اولین بار به چاپ رسید و تا کنون بیش از ۲۰ میلیون نسخه از آن عرضه شده است. آثار سینمایی و تلویزیونی بسیاری بر مبنای این اثر ساخته شده است که اولین آن در سال ۱۹۴۰ میلادی، برندهی جایزهی اسکار شد.
برشی از کتاب را میخوانیم:
مثل خودخواهی و غرور.
بله ، خودخواهی یک ضعف بزرگ است . اما غرور ... وقتی یک نفر واقعا برتر باشد ، غرور را می تواند به نظم و روال درستی در بیاورد.
الیزابت سرش را برگرداند تا لبخندش دیده نشود .
دوشیزه بینگلی گفت: فکر می کنم امتحان گرفتن تا از آقای دارسی تمام شده. خب، حالا بگویید نتیجه چیست؟
من با این امتحان کردن فهمیدم که آقای دارسی هیچ عیب و ایرادی ندارند . خود ایشان هم رک و صریح همین را می گویند.
دارسی گفت: نه، من اصلا چنین ادعایی نکرده ام. من به قدر کافی عیب و نقص دارم، اما فکر نمیکنم در درک و هوشم عیب و نقص داشته باشم. در مورد خلق و خویم چیزی را تضمین نمیکنم. به نظرم انعطافم کم است. برای این که در زندگیام راحت باشم انعطافم کم است. نمی توانم بلاهتها و کارهای بیرویهی دیگران را زود فراموش کنم، همچنین تعرض دیگران به خودم را.
احساساتم به این آسانیها آرام نمیشود. شاید اخلاق و رفتارم خوشایند نباشد. وقتی نظرم برمیگردد، تا آخر برمیگردد.
الیزابت گفت: واقعا نقص است. نفرتی که از بین نرود، عیب است. ولی شما با عیب خودتان خوب کنار آمده اید. من واقعا نمیتوانم به این یکی بخندم. خیالتان از من راحت باشد.
به نظر من، در هر شخصیتی نوعی گرایش به چیزهای بد وجود دارد، نوعی عیب و نقص مادرزاد که حتی با بهترین تعلیمات هم از بین نمی رود.
و عیب شما هم این است که آمادگی دارید از هر کسی بدتان بیاید.
دارسی با لبخند جواب داد: و عیب شما هم این است که عمدا، با کله شقی دیگران را درست درک نکنید.
انتخاب کتاب؛ امری شخصی و سلیقهای است
هر کتابی طعم و مزهی خودش را دارد. فضاسازیها و شخصیتپردازیها و قصهی خودش را.
این که چه کتابی را برای خواندن انتخاب کنیم، یک موضوع شخصیست که هر فرد باید بر مبنای روحیات و اولویتهای خود، انجام دهد. در این فهرست کوتاه سعی شده ۵ کتاب که تصور میشود اغلب افراد از خواندنشان لذت ببرند را برای آغاز کتابخوانی معرفی کنیم.
اگر کتابی را میشناسید که باید به این فهرست اضافه شود، در بخش نظرات، با ما و دیگران در میان بگذارید.
همچنین پیشنهاد میکنیم مطلب «معرفی کتاب برای شروع کتابخوانی» را نیز بخوانید.