حامد نیاوند Hamed Niavand
حامد نیاوند Hamed Niavand
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

شخصیت افراد یک تیم خوب را می‌سازد، نه توانمندی‌های آنها



شخصیت افراد یک تیم خوب را می‌سازد، نه توانمندی‌های آنها

در شرکت‌های مشاوره مدیریت همواره شما در  تیم‌های مختلفی کار می‌کنید. ممکن است امروز تا ظهر در تیمی نقش رهبر داشته باشید و عصر در تیمی دیگر نقش تحلیل‌گر را بازی کنید. علاوه بر آن با ورود به حوزه‌ی منابع انسانی نقش هر فرد به عنوان مشاور مدیریت به شدت تغییر می‌کند و مشاور باید تحلیل درستی از پویایی افراد و تیم داشته باشد تا بتواند مشکلات آنها را به درستی حل کند. اما یک تیم خوب چگونه  ساخته می‌شود و عناصر تشکیل دهنده‌ی آن چه چیزهایی هستند؟

در ابتدای ۲۰۱۶ گوگل اعلام کرد که عناصر تشکیل دهنده‌ی (دستور پخت) یک تیم ایده‌آل رو پیدا کرده است. بعد از بررسی و تحلیل  داده‌ها و مصاحبه با بیش از ۱۰۰ تیم متوجه شدند که چیزی که خروجی کار رو از یک گروه افراد متوسط تبدیل به تیم تاثیر گذار می‌کند چیزی نیست جز درجه‌ی هوش هیجانی و بالا بودن سطح ارتباطات بین اعضای تیم. نکته‌ی جالب این تحقیق این هست که گوگل اشاره دارد به اینکه «نوع افراد» در نتیجه خیلی تاثیر گذار نیست. اگرچه این موضوع در گوگل (بخاطر شخصیت خاص پرسنل این شرکت)  ممکن هست درست باشه، تحقیقات گوگل با یافته‌ها و شواهد علمی به شدت تناقض دارد. در این تحقیقات به مشخصا تاکید شده که شخصیت افراد  بر کارایی و نتیجه‌ی تیم تاثیر گذار هست. اگر بخواهیم با نگاه کلی به این موضوع نگاه کنیم باید بگوییم که به صورت مشخص شخصیت بر روی موارد زیر تاثیر دارد:

  • چه نقشی شما در تیم دارید
  • چطور با سایر اعضا تعامل می‌کنید
  • ارزش‌ها و یا باورهای اصلی شما کجا با تیم تلاقی دارد؟

از همه مهم تر و فراتر از فرایندهای یک تیم، عوامل روانشناختی بر روی خود فرد و در نتیجه آن بر روی تیم تاثیر خواهد گذاشت.  این عوامل، مشخص کننده‌ی اصلی این موضوع هستند که آیا افراد می‌توانند با هم کار کنند یا خیر. مثلا اگر بخواهیم تیم را فقط بر اساس توانمندی‌های افراد انتخاب کنیم ممکن هست مثلا دونالد ترامپ از برنی سندرز برای همکاری دعوت کند! (این دو نفر از دو حزب مخالف همدیگر هستند) اگرچه خیلی احتمال کمی دارد که این افراد با هم بتوانند کار کنند. همینطور در دنیای واقعی هم معمولا تفاوت‌های سازگاری چشمگیری بین شما و همکاران‌تان وجود دارد، بر خلاف توانمندی‌های شما که معمولا نزدیک به هم هست.

برای مثال، یک تحقیق از ۱۳۳ تیم در یک کارخانه مشخص کرد که میزان بالای حساسیت بین فردی ، کنجکاوی و ثبات عاطفی بر روی  همبستگی تیمی و افزایش رفتارهای  اجتماعی در بین تیم تاثیر گذار است.

تیم‌های موفق عموما تعداد بیشتری از افراد آرام، نوع‌دوست و کنجکاو را در خود جای داده‌اند. در میان همین افراد در تحقیقی که گفته شد یک تحلیل عمیق دیگر نشان داد که شخصیت افراد بر روی همکاری،  شناخت مشترک و به اشتراک گذاری اطلاعات تاثیر مستقیم می‌گذارد که منجر به نتیجه بهتر تیمی می‌شود. به عبارت دیگر آنچه شما هستید بر روی نوع رفتار شما و تعاملات شما با سایر اعضای تیم تاثیر می‌گذارد و در نتیجه شخصیت اعضای به عنوان کارکردهای مختلف بر روی تیم اثر می‌گذارد.

می‌توان نتیجه گرفت که برای ساختن تیم‌های خوب ترکیب درست توانمندی و شخصیت‌ها لازم است.اگر کمی جامع تر به تمام تیم‌ها نگاه کنیم درمی‌یابیم که هر فرد دو نقش در تیم‌ها بازی می‌کند. یکی  نقش کارکردی که بر اساس  مقام رسمی فرد در تیم  و توانمندی‌های فنی وی تعریف می‌شود و نقش دیگر وی نقش روانشناختی اوست که بر اساس اینکه چگونه انسانی هست و چگونه با دیگران رفتار می‌کند تعریف می‌شود. اغلب، سازمان‌ها بر نقش کارکردی افراد تمرکز و توجه دارند و اینکه تیم‌ها با هم نتیجه‌ی خوبی داشته باشند را به دست قضا و قدر می‌سپارند. این همان دلیلی است که تیم‌های پر ستاره در مسابقات ورزشی نمی‌توانند پیروز شوند. یعنی مجموعه‌ای از افراد توانمند در کنار هم الزاما بلیط برنده شدن را نمی‌سازد. دلیل آن هم واضح هست، چون بین آنها هیچ هم‌افزایی روانی وجود ندارد. اما برای بهتر خروجی گرفتن باید چکار کرد؟ خیلی ساده تمرکز را بر شخصیت افراد بگذارید تا بر توانمندی‌های آنها.

در یک تحقیق دیگر مشخص شد که نقش های روانشناختی افراد در تیم‌ها به شدت متاثر از شخصیت خود افراد است. برای مثال افراد در تیم‌ها عموما نقش‌های زیر را بازی می‌کنند:

  • متمرکز بر روی نتیجه: اعضای تیمی که به صورت طبیعی کار را سازماندهی کرده و مسئولیت می‌پذیرند، از نظر اجتماعی با اعتماد به نفس ، رقابتی و پرانرژی هستند.
  • متمرکز بر روی روابط: اعضای تیمی که به صورت طبیعی بر روی روابط تمرکز دارند، توجه به احساسات اطرافیان دارند و از لحاظ ایجاد همبستگی و روابط گرم در میان اعضای گروه‌، توانمند هستند.
  • تعقیب کنندگان فرایند و قوانین: اعضای تیمی که به جزییات، فرآیند‌ها و قوانین تمرکز می‌کنند و  تمایل به قابل اتکا بودن، برنامه‌ریزی و  وظیفه‌شناسی دارند.
  • نوآوران و متفکران تحول خواه: اعضای تیمی که به صورت طبیعی تمرکز بر نوآوری،  پیش‌بینی مشکلات  دارند و وقتی اعضا نیاز به تغییر دارند با آغوش باز تغییرات را می‌پذیرند.
  • عمل گرایان: اعضای تیمی که کاربردی به مسائل نگاه می‌کنند، ایده‌ها را به چالش می‌کشند و نظریه‌های معقول، احساسات پایدار و عقلایی را مطرح می‌کنند.

اگر تیمی توازنی از این نقش‌ها را داشته باشد عموما با هم‌افزایی بینش این افراد به موفقیت دست پیدا می‌کند. برای توضیح بهتر مثالی می‌زنیم. ما  باید یک تیم مالی پروژه‌ای را پیش می‌بردیم که یک محصول جدید گزارش دهی کسب و کار را به منظور تغییر وضعیت فرهنگی یکی از آژانس‌‌های دولتی را بر عهده دارد.

اما ترکیب افراد در نقش‌های مختلف به شرح زیر بود:

  • ۱۷٪ متمرکز بر روی نتيجه
  • ۱۰۰٪ عمل گرایان
  • ۰٪ نوآوران و متفکران تحول خواه
  • ۵۰٪ تعقیب کنندگان فرایند و قوانین
  • ۰٪ متمرکز بر روی روابط

از آنجایی که کسی نقش  متمرکز بر روی روابط را بازی نکرد همبستگی داخلی خوبی شکل نگرفت و در بین رهبران این تیم به منظور توسعه فرایند تولید محصول جدید اتفاق خوبی نیافتاد. به همین ترتیب با وجود فقط تعداد کمی از  افراد متمرکز بر روی نتیجه (که حتی رهبران هم جزئی از آنها نبودند)  تیم برای جلو رفتن دچار مشکل بود. در نقطه‌ی متقابل هم وقتی خیلی از افراد نقش متمرکز بر روی روابط را در تیم داشته باشند، روابط خوب و شیرینی شکل می‌گیرد و چالش‌ها و  مشاجره‌ها هم به حداقل می‌رسد اما وضعیت رسیدن به نتیجه چطور؟ برای مثال تیم زیر را در نظر بگیرید:

  • ۰٪ متمرکز بر روی نتيجه
  • ۰٪ عمل گرایان
  • ۲۹٪ نوآوران و متفکران تحول خواه
  • ۲۹٪ تعقیب کنندگان فرایند و قوانین
  • ۸۶٪ متمرکز بر روی روابط

در این تیم وقتی همه‌ی تمرکز بر روی روابط و همبستگی آن باشد، رسیدن به نتیجه محال به نظر می‌رسد. وقتی شما تمرکز زیادی بر روی این که با هم تیمی‌خود چطور رفتار کنید داشته باشید، احتمالا وقتی و انرژی کافی برای پیشبرد اهداف نخواهید داشت. خیلی آموزنده است که افراد با نقش‌های مختلف را به عنوان اعضای تیمی داشته باشیم تا تاثیر دقیق را در پویایی تیم بسنجیم. همانگونه که خانم سوزان بل که بر روی پروژه‌ی مریخ‌نوردی در ناسا کار می‌کند می‌گوید « فرض ما همیشه این است که که فضانوردان باهوش هستند، در کارهای فنی خیلی تبحر دارند و در توانایی همکاری تیمی بسیار یک حداقل‌هایی را دارند.-این حداقل خیلی مهم هست که هیچ‌گاه صفر نمی‌شود- محصول نهایی این می‌شود که این افراد چقدر خوب با هم ترکیب می‌شوند».

در نتیجه آنچه که فرد با بینش خود به تیم اعطا می‌کند، نتیجه‌ی شخصیت و نقشی‌ است که در تیم می‌پذیرد، و نهایتا این به پیشبرد اهداف تیم کمک می‌کند. هر چیزی ارزشمندی در نتیجه تلاش تیمی اتفاق می افتد، هنگامی به وقوع می‌پیوندد که مردم منافع خودخواهانه خود را کنار می گذارند تا به چیزی دست یابند که به تنهایی قادر به رسیدن به آن نباشند. موفق ترین تیم ها این ترکیب شخصیت ها را به درستی بکار می گیرند.

مشاوره مدیریتشخصیتتوانمندیتوسعهمنابع انسانی
مدیر مارکتینگ @شرکت تجربه شاپرک آبی‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید