بیشترمان این روزها در خانهایم و روزهایمان را از ظهر شروع می کنیم. علاوه بر اینکه کار و بار تعطیل است و همه در خانه ها نشسته اند، شب ها هم کم کم تابستانی و کوتاه می شوند و ساعت خواب، عقب و عقب تر می رود. دوازده، یک، دو یا حتی سه بعد از نیمه شب. پس چگونه می توان روزهای خوب و پربازده، پرکار و پر انرژی ای داشت؟
برای تمرین زبان انگلیسی، این روزها کتابی می خوانم با عنوان The rules of work ؛ نوشته ی ریچارد تمپلر . بالای جلد کتاب نوشته که این کتاب از جمله پر فروش ترین کتاب های بین المللی است. کتاب بدی نیست. نویسنده این کتاب، معتقد است که یک آدم موفق، اصل برنامه کاری اش را از صبح تا قبل از ناهار انجام میدهد و بعد از ظهر، فرصتی برای آموزش مهارت های جدید، ارزیابی فعالیت ها، تهیه گزارش ها و فعالیتهای مورد علاقه خودش است. حرفش بی راه نیست. هر کدام از ما، عاداتی در کار کردنمان داریم. مثلاً بعضی ها هستند که می گویند : ما شب ها بهتر کار می کنیم. برای همین تا ظهر می خوابند اما تا از آن طرف، تا سحر مشغول کار هستند. اما من فکر می کنم که همانطور که ریچارد تمپلر می گوید، در حالت عادی، واقعاً اصل بازدهی و کار ما در ساعات صبح انجام میشود. یعنی از ساعت حدود 7 یا 8 تا حدود ساعت 2 و 3 بعد از ظهر.
تو گویی صبح آفریده شده برای آنکه پرده ها را کنار بکشی و به آفتاب سلام کنی. بروی سر یخچال و به عنوان بخش اول صبحانه ( تا بیدار شدن بقیه و رسیدن به بخش دوم که کنار هم صبحانه می خوریم)، یک لیوان شیر و یک خرما بخوری و روی تردمیل، نیم ساعت بدوی. یا اینکه در این روزها که خیابان ها خالی است و هوا بهتر از همیشه ی تهران، کمی در کوچه های ساکت و بهاری بدوی. بیایی خانه و دوش بگیری و بنشینی پای کار و بارت. برنامه ات را باز کنی و ببینی که اولین کاری که شب قبل برای امروزت تنظیم کردی چیست. شروع کنی به زندگی؛ به پیشرفت؛ به ثمر دادن و لذت بردن از اینکه مفیدی و چرخت دارد می چرخد.
تعطیلات کرونایی، اگر بتوانیم با سلامتی از آنها عبور کنیم ( و برای سلامتی دیگران هم دعا کنیم ) بهترین روزها برای ارتقاء ما هستند. شاید فرصتی برای آنهایی که خداوند، آنها را از آزمون سخت کسالت و مریضی معاف کرده و حالا در خانه نشسته اند تا به رفع این مشکل کمک کنند. خیلی ها در این روزها، تمام تمرکزشان را برای یادگیری زبان انگلیسی گذاشته اند. بسیاری از سایت های آموزشی، آموزش های خود را رایگان کرده اند و یا با تخفیف های بسیار زیاد، ارائه می کنند. بسیاری از معلم ها، در این روزها تلاش می کنند تا کار با سیستم های تولید محتوای مجازی برای دانش آموزان را یاد بگیرند. در پایان تعطیلات کرونایی، آنها به نوعی به روز شده اند و به ابزار های جدید کارشان مسلط. صاحبان کسب و کار وقتی پیدا کرده اند تا ابزارهای رسانه ای برای توسعه کسب و کارشان فکر کنند و با آنها بیشتر آشنا شوند. هستند کسانی که این روزها، مهارت های لازم برای کارشان، مثل مدیریت زمان، مثل نگارش، مثل عکاسی و طراحی را تمرین می کنند تا در دوره پساکرونا، یک گام جلوتر باشند. من هم این روزها تلاشم تمرکز بر روی زبان انگلیسی، فراگیری کامل دانش ها و مهارت های لازم برای حضور در بازار بورس و نیز تمرکز بر روی مطالعاتم در فضای دانشگاهی است. دوست دارم در پایان این تعطیلات، یک گام جلوتر رفته باشم.
کرونا برای خیلی ها، این امکن را فراهم کرده تا بتوانند به خود فرصت تامل و آرامش دهند. خیلی از آقایان، آشپزی یاد گرفته اند. خیلی ها تلاش می کنند تا مهارت بیشتری در پرورش گل و گیاه به دست آورند و خیلیها هم این روزها را فرصتی برای مرتب و منظم کردن گذشته می دانند. حساب های مالی، کمد و کشو و کتاب خانه، هارد کامپیوتر و هر چیزی که قرار بود یک روز نوبتش برسد. شما چطور؟ این روزها را چگونه پر ثمر میکنید؟
کرونا تلخ است. تلخ و تلخ و تلخ تر . اما اگر خداوند نعمت سلامتی را از ما نگرفته، ما مسئول دعا برای دیگران بعد از نمازهایمان هستیم و مسئول ایام نابی که سفید هستند. مثل برگه های کاغذ یک دفتر نو که هر روزشان را ورق می زنیم و به زودی این دفتر به اتمام می رسد.
شبکه های اجتماعی و رسانه ها را محدود کنیم. اجازه تنفس به خودمان بدهیم. وای فای و اینترنت را خاموش کنیم و به جز ساعاتی مشخص، به سراغ تلفن همراهمان نرویم. کم شدن سهم این دیو سیاه در زندگی، یعنی ساعت خوابمان بهتر می شود، یعنی زودتر از خواب بر می خیزیم، اثرِ روانی و عصبی اش بر ما کاسته می شود و این یعنی اعصاب آرام تری خواهیم داشت. اخبار دروغ کمتری می خوانیم، وقتمان برای کارهایی که انجامشان را دوست داریم یا باید انجام دهیم باز می شود و از همه مهمتر، وقت نوشیدن فنجان چای عصرانه، فرصت نگاه کردن به یکدیگر و لبخند و گفتگویی صمیمانه را از دست نمی دهیم.