دیروز چند تغییر در روزمرهام را شروع کردم که نمیدانم تا کی و کجا باقی میماند. ولی حالم با این تغییرات خوب بود. امروز در نتیجه چند اتفاق و گفتگو باز حالم بد شد. وقتی میگویم حالم بد شد، یعنی استرس گرفتم. استرس و اضطراب ناشی از عدم قطعیت ناشی از ریسک ناشی از ضعف در برابر شرایط. اینها چیزهایی است که من را مضطرب میکنند و این باعث میشود که حالم بد بشود.
یک مقدار قابل توجهی بدهی بالا آوردهام که هنوز جز حسابدارم کسی خبر ندارد. اینطور هم نیست که هیچ راهی برای تامینش نباشد ولی در برابرش ضعیفم . در برابرش توانم اندک است. گاهی احساس میکنم که حرکت کسب و کارم آنطور که میخواهم سریع و راحت نیست و در برابرش ضعیفم. این ضعف مرا نگران میکند و آزارم میدهد. به خوبی درک میکنم این روزها که این تنها ضعف نیست که مرا مضطرب و نگران میکند. ناتوانی زمانی ترسناک و نگرانکننده است که شرایط آشوبناک از تو تلاش، قدرت و توانایی طلب میکند.
شرایط خوب نیست و باور و پذیرش و درک این مسئله کار آسانی نیست. شرایط جامعه و بازار به گونهای شده که دو تا از پروژههای فروشِ مجموعه ی ما عملاً متوقف هستند. از طرف دیگر، در حوزه فعالیت های تبلیغات و توسعه برند نیز، این روزها شرکت ها درگیر مسائل عمیقتر و چالش برانگیزی هستند که قطعا جذب پروژه از آنها سختتر خواهد بود. شرایطٍ سخت، شرایط سخت است و دوام آوردن در این شرایط هنرمندی است. ساده نیست. مهم است که به خودم یادآوری کنم و خدا را شکر کنم که دوستانی به من هدیه کرده، که اگر نبودند، این شرایط سخت، هزاران بار سخت و سخت و سختتر میشد. شرکایی دارم که هوایم را دارند و خدا به وسیله آنها، راه را برایم هموارتر و عبور از سختیها را برایم آسانتر کرده است.
اینگونه اوقات بیشتر و بیشتر به خودم یادآوری میکنم که همه چیز دست خداست. خدایی که بیست و چهار ماه است هر طوری که شده، نگذاشته حتی یک روز حقوق و پرداختی همکارانم در سینوا عقب بیافتد. همان خدایی که ارحم الراحمین است و خیر و خوبی مرا می خواهد و اینکه "الخیر فی ما وقع".
خدایا به تو توکل میکنم و میدانم که اشتباهات گذشته ام مرا سخت اسیر کرده و میدانم که سنت توست که "کل نفس بما کسبت رهینه". اما این تو هستی که با رحمت و بزرگیات، قلم عفو بر اشتباهات بندگانت میکشی و آنان را به درستی و خیر رهنمون میکنی. حالا این روزها، در این شرایط سخت و با این بدهکاری، من تمام تلاشم را میکنم اما همه چیز به دست توست. گره از آنچه پیش روی دارم، باز کن که تو بسیار کریمی.
دوم آنکه باید سخت کوشی کنیم. سخت است و باید این سختی را حس کنیم. اگر همه چیز خوب است، یعنی سختی نمیکشیم، یک جایی از معادله اشتباه است. شرایط سخت است و ما بدهکار، پس باید سختی بکشیم. و تلاش کنیم تا جبران مافات کنیم. هزینه کمتر، فعالیت متمرکز و بیشتر و البته نگهداشت روحیه خود و دیگران. این آخری، خیلی سختتر از قبلیهاست. چرا که آدمها خستهاند، و افسردهاند و اخبار بد آنها را کوبیده.
و سوم اینکه درک کنیم که شرایط سخت است. شرایط سخت است و داریم با سختی از این شرایط عبور میکنیم. به خودمان خردهی بیشتر از این نگیریم. بدهکار شدن در این شرایط، چیز عجیبی نیست. لازم نیست آدم تنبل و احمقی باشیم تا کسب و کار تازه تاسیسمان این روزها به ضرر بیافتد. ما خیلی خوب بودیم و خدا خیلی لطف کرده که هنوز سرپاییم و سرپا ماندن ما تقدیر دارد. اینکه برخی روزها، ریههایمان کم بیاورند و حتی نتوانیم از شدت سختیها و کاستیها آه بکشیم، اینکه گاهی شاید نتوانیم به اندازه کافی کار کنیم، اضطراب و تشویش آنقدر پرکوب بر قلب و پیکرمان بکوبد که نتوانیم از جا بلند بشویم، نیازمند تلاش است و نه سرزنش. ما خوبیم و باید برای خوب ماندن و بهتر شدن بجنگیم.
و در نهایت اینکه "این نیز بگذرد." این پول از حساب من خارج خواهد شد و این بدهی داده خواهد شد. خدا همچنان روزی خواهد داد و همچنان روزها از خانه بیرون خواهم آمد و شبها باز خواهم گشت اگر که او بخواهد. مقصد، جای دیگری است و ما مامور به وظیفه دیگری هستیم.