تاریخ روانشناسی به عنوانِ دانش مطالعهٔ رفتار و ذهن انسان به یونان باستان باز میگردد. شواهدی نیز بر مطالعهٔ این دانش توسط مصریهای باستان وجود دارد. دانش روانشناسی تا سال ۱۸۷۹ بخشی از فلسفه انگاشته میشد، تا زمانی که به عنوان دانشی مستقل در آلمان و آمریکا مورد مطالعه قرار گرفت .
سال ۱۹۱۳جان بی. واتسون بیانیه رفتار گرایی کلاسیک را نوشت وطی آن اعلام کرد که روانشناسی تنها باید به مطالعه((رفتار قابل مشاهده موجود زنده))بپردازد.
یکی از رفتارهای قابل مشاهده بیشتر مردم استفاده از انواع اپ ها و فضای مجازی هست که در اونجا از وقتش لذت میبره.
تجربه شخصی خودم در محیطی مانند pinterest بسیار جالب بود ؛ در اون محیط تقریبا برای تمام علایق خودم bord دارم و بسته به محتوایی که نشون داده میشه بعضی از عکس هارو در دسته مورد علاقه ام ذخیره میکردم
اونجا یه بخش از بورد ها رو بدون هیچ پیش زمینه ای به حالت مخفی درآورده بودم و دوست نداشتم بقیه ببینن
تقریبا هر وقت در طول روز و هفته فرصتی پیش میاد سر میزنم و تعدادی عکس با محتواهای مختلف رو ذخیره میکنم.
در حالت کلی چند نوع محتوا رو علاقه داشتم که تفکیک شده بودند ۱-آموزشی ها ۲- لذت ها ۳- ورزشی ۴-شغلی ۵- رویاها
ضمیر ناخوداگاه انسان در اون اپ هر روز به یه سمت جذابی حرکت داره و تقریبا در میان هزاران عکس نیاز خودش رو پیدا میکنه و تمایل به دیدن عکسای اون موضوع رو دنبال میکنه
این سلیقه در ذخیره عکس در هر ساعت و هر روز متفاوته تقریبا نسبت مستقیمی با فضای روانی و روح داره
مثلا زمانهایی که تمرکز به رشد هست بیشترین ذخیره در بخش آموزشی صورت میگیره و زمانی که نیاز به استراحت داری ناخوداگاه به سمت مکان های دیدنی و جذاب و ...
این مسیر و زمان ذخیره ها تا حدودی مشخص هستند و همین نکته بنظرم اصله گره گشای روانشناسیه شناخت و کمک به خوده شخصه که با بررسی ،مسکن های ذهنش رو کامل بشناسه.
برای این کار تقریبا شش نفر از دوستان و خودم رو بیشتر زیر نظر گرفتم که بفهمم در حالتهای مختلف چه چیزایی ثبت میشه مخصوصا حالت های عصبی و افسرده مانند
یکی از نفرات عکس های مد ولباس
یکی دیگر گلخانه و پرورش بنسایی و یکی دیگر عکسهایی از تفریحات مهیج مانند رفتینگ و سقوط با چتر و یکی دیگر عکسای جنس مخالف به نوعی رمانتیک و خودم کار کردن در بورد های مخفی شده ام با محتوای ایده های خلاقم
هر نفر در اون لحظات عصبانی بدنبال یک چیزی بود که تقریبا در فضای واقعیش کمرنگ بود اون لذت و یا شاید ایده آلش نبود
در وضعیت های عصبی علم پزشکی داروهای تقریبا مشابه تجویز میکنه و اما ذهن انسان چقدر متفاوت دارو نیاز داره و به طنز گاهی گفته میشه که به هر روانشناسی مراجعه میکنی برا مشکلت میگه با جمع بگرد و به کوهپیمایی برو
اما بعضی داروشون در نظم ظاهری جدیده و لباسه دلخواه وگاهی طرح مو و بعضی دیگر در تضاد و به یک رهاشدگی نیاز دارند و گاهی یه فیلم و یه چایی با منظره زیبا
میشه در یک بازه زمانی چندین ماهه عکس العمل ها و نیاز ها رو پیدا کرد و بهترین مسکن خودتون رو داشته باشین همیشه و حتی این اطلاعات رو احیانا به روانشناس داد
و یک موضوع جالبتر اینکه چقدر افراد میتونن همخوانی و مطابقت شخص دوستشون رو با خودشون خوب درک کنن و بفهمن اون نقطه های مشترک چی هستن که دوستی رو تقویت میکنن.