بسم الله الرحمن الرحیم
دلنوشته:
بالاخره دیشب تصمیم گرفتم از رشته امنیت ملی به رشته فرهنگ تغییر رشته بدهم.
برای رشته ی ما (علوم استراتژیک) که به مباحث کلان تمام رشته ها سرک میکشد ، انتخاب یک رشته تخصصی از یک سو دشوار و از یک سو (با توجه به پیچیدگی های جامعه و سیستمهای معاصر) واجب است.
البته انتخاب یک رشته به معنای کنار گذاشتن مطالعات میان رشته ای نیست ، بلکه به معنای معطوف شده همه ی مطالعات به سمت و سویی خاص است.
همچنین انتخاب یک رشته (گرایش) در علوم استراتژیک به معنای وارد شدن به مباحث تاکتیکی یا تکنیکی نیست و سطح کار همچنان معطوف به مباحث کلان و همه جانبه خواهد بود.
مدتها بود وضعیت قبلی مرا آزار میداد. از سال 1394 که بصورت تخصصی کار در رشته امنیت را (البته با داشتن پیش زمینه های عمومی قبلی) آغاز کردم، بیش از 4 سال میگذرد. رشته امنیت را به جهت شرایط آن روز و همچنین بخاطر علاقه شخصی انتخاب کردم.
معایب رشته امنیت عبارت بود از نبودن اطلاعات کافی در دسترس و در نتیجه ناقص شدن بعضی تحلیلهای کلان نگر ، عدم تحمل انتقاد توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی ، نبودن کارگروههای امنیت در مراکز پژوهشی برای پیوستن به آنها و انجام کار گروهی و...
انتخاب رشته ی دیگر دشوار بود. مرور رشته های دیگر مرا به حصر منطقی رساند که به جز فرهنگ ، انتخاب بهتری ندارم.
اگر سقف امنیت را کنار بگذاریم ، 2 ستون قدرت سایبرنتیک یعنی اطلاعات و انرژی ، ستونهای خیلی کلی و معطوف به کنترلی به نظر میرسند که با توجه به اینکه اخیرا با ساختار کنترل از بالا در استیت مدرن مشکل پیدا کرده ام نمیتواند روح علمی-پژوهشی من را ارضا کند.
در ساختار قدرت ارگانیک ، از 5 ستون قدرت هریک مزایا و معایبی دارد.
ستون نظامی که در مبحث امنیت بررسی شد.
ستون اجتماعی هیچگاه برای من جذاب نبوده. منکر ضرورت مطالعات اجتماعی نیستم ولی چه در مطالب جامعه شناسی چه در سطح استراتژیک مباحث جامعه ، هیچگاه مطلب جذابی برایم نبوده و حتی میتوانم بگویم که مطلب کاربردی برای جامعه نیز آنچنان وجود ندارد. و حتی از این بالاتر و در نگاه انتقادی ، اگر علوم استراتژیک و رویکرد ماموریت مدار (استقامت مدار) را شامل ویژن-میشن درنظر بگیریم ، علم جامعه شناسی بعنوان مطالعه ی وضع موجود و بدون ارائه ی الگوی مطلوب ، علمی ناقص خواهد بود.
ستون سیاسی الی ما شاالله هم تحلیلگر و هم بازیگر دارد ، آنقدر که دیگر اشباع شده و به نظر نمیرسد ورود تخصصی امثال بنده دردی را دوا کند. چه اینکه با رویکرد واجب کفایی نیز به حد کافی ورود در این عرصه انجام شده است.
ستون اقتصادی نیز هرچند وضعیت مطلوبی ندارد و الی ماشاالله کارگروه و پژوهشگاه اقتصادی و همچنین اقتصاد اسلامی و همچنین اقتصاد مقاومتی و همچنین... داریم ، به نظر میرسد ورود به این عرصه محل تردید باشد. این ستون نیز مانند ستون سیاسی وضعیت خوبی ندارد ولی کنشگر و تحلیلگر و... به اندازه کافی در آن وجود دارد. هرچند شرایط برای ورود به آن از ستون سیاسی هموار تر است و حتی پیش زمینه ی مطالعاتی بیشتری نیز دارم.
از بین همه ستونها تنها فرهنگ است که مطالعه گر و تحلیلگر کم دارد. از آخوند و استاد دانشگاه و معلم و هنرمند و... همه و همه خود را فرهنگی میدانند ، ولی تحلیلگر و نظریه پرداز فرهنگی خیلی کم داریم و به نوعی خلاء در این زمینه احساس میشود ؛ مخصوصا در عرصه کلان فرهنگی. عرصه فرهنگ جاییست که هرچه بخواهی میتوانی رادیکال باشی و برخورد امنیتی-قضایی با تو نشود (برعکس ستون سیاسی و نظامی و امنیتی و مقداری اجتماعی) گستره ی کار در ستون فرهنگ بسیار زیاد است. هم موضوعات علمی را شامل میشود و هم موضوعات هنری را. لازم نیست در نقد ، ملاحظه ی فلان نهاد امنیتی-سیاسی-نظامی را بکنی ، لازم نیست از جایی خط بگیری ، و لازم نیست خودت را سانسور کنی و باب میل جایی-کسی سخن بگویی ، و در یک کلام ، نیاز نیست وابسته باشی ؛ هرچند راه وابستگی نیز کاملا باز است.ستون فرهنگ میتواند تنه به سیاست و امنیت نیز بزند و بر آنها اثر بگذارد. نظریه ی فرهنگ امنیتی-امنیت فرهنگی که چند سال پیش ارائه کردم را میتوانم در ستون فرهنگ ، بهتر پیگیری کنم.و مزایای دیگری از این دست!
هرچند خداحافظی با رشته امنیت ملی بسیار برایم سخت است و همیشه فرهنگ را رشته ای بسیار خنثی و عقیم میدانستم ، ولی ظاهرا چاره ای ندارم و برای اقناع خودم باید مقداری مطالعه یا بازخوانی مبنایی درباره فرهنگ داشته باشم.
عجالتا از اینجا شروع میکنیم که فرهنگ در تعریف غربی یعنی مجموعه باورهای کاشته شده در ذهن ، و در سال 96 چندین جلسه روش شناسی کار فرهنگی مبتنی بر نقشه انسان در قرآن را تدریس کردم که فایل تصویری آن در اکانت آپارات حیات طیبه موجود است. یا علی ع...