امروز مطلب آقای مهدی ناصری را با عنوان «شکست مقدمه پیروزی نیست. نقدی بر «متدولوژی شکست»ی که این روزها باب شده» خواندم و اینجا سعی میکنم برداشتهای خودم از این رویکرد را بنویسم. «متدولوژی شکست» را از مقاله آقای ناصری وام میگیرم.
حفظ حیات و بقای هر موجود تا به امروز یکی از بزرگترین پیروزیهای آن موجود زنده است که خود نتیجه میلیونها سال شکست است. راه تکامل راه آزمونوخطاست. پایینتر از نقش آزمونوخطا در تکامل فردی و اجتماعی بیشتر مینویسم.
هیچکس کاری را برای شکست خوردن شروع نمیکند. در برداشت من از متدولوژی شکست چیزی با عنوان «شکست بخورید تا موفق شوید» وجود ندارد. متدولوژی شکست از مواجه با شکست حرف میزند نه از شکست خوردن، چطور باید با آن روبرو شد و اینکه هیچکس جز خود شما توان پاسخ به بعضی سوالات را ندارد. برای یافتن جواب امتحان کنید و از شکست نترسید.
متدولوژی شکست بیانگر این مسئله است که ترس از شکست منجر به بیعملی میشود. فرد برای اینکه شکست نخورد اصلا وارد میدان نمیشود، رویاهای خود را رها میکند و ترجیح میدهد کاری را انجام دهد که از آن اطمینان دارد. فردی که از شکست میترسد اصلا توان ریسک کردن ندارد چه برسد به شکستن تقدس ریسک کردن (که به نظرم تقدسی در ریسک کردن وجود ندارد).
متدولوژی شکست از برخورد کورکورانه و چشمبسته با مسائل حرفی نمیزند. شکستی که از روی عدم تلاش (چه در معنای یادگیری و چه در عمل) ناشی شده باشد قطعا جای تشویق ندارد. چیزی که همواره به آن توصیهشده است این است که اگر تلاش و آیندهنگری در حد توان انجام شد و به شکست ختم شد، جای ماتم گرفتن میتوان از آن درس گرفت، بهبود داد و پیشرفت کرد. شاید مهمترین مسئلهای که متدولوژی شکست به آن تاکید دارد این است که فرمولی برای پیروزی وجود ندارد، پس اگر تلاش کردید و شکست خوردید خود را سرزنش نکنید، خود را بهبود دهید. راهی که برای یک فرد منجر به پیروزی شده لزوما به پیروزی شما ختم نمیشود. باید حرکت کنید، تلاش کنید، اگر شکست خوردید بهبود دهید و هرچه سریعتر به مسیر حرکت بازگردید.
شکستی که متدولوژی شکست از آن حرف میزند ناشی از حماقت نیست، نتیجه سلسله اتفاقات در شرایط پیچیده و مبهم شماست. شرایطی که همه پارامترها واضح هستند یا مسئله چیزی است که به صورت علمی یا تجربی با احتمال پیروزی بالا جوابی برای آن وجود داد شرایط مورد بحث این متدولوژی نیست. شرایط موردنظر، شرایط مبهم با پارامترهای زیاد زندگی امروزه است که کار تصمیمگیری را دشوار و با ابهام مواجه میکند، بهطوریکه حتی شاید فردی با تجربه تر از بیرون هم توان تصمیمگیری درست (به معنای تصمیمی که بتوان با قطعیت گفت که به پیروزی ختم میشود) را ندارد.
همانطور که در بالا ذکر کردم وجود امروز ما نتیجه میلیونها سال آزمونوخطاست. قدرت تفکر ما این قابلیت را به ما میدهد که بتوانیم پیامدها را پیشبینی کنیم، از نتیجه تفکر و آزمونوخطای خود و دیگران بهره ببریم تا احتمال شکست را به حداقل برسانیم. با این حال ممکن است محاسبات ما درست نباشد، کسی دیگری شرایط ما را تجربه نکرده باشد، نتیجه آزمونوخطای دیگران در شرایط ما جواب ندهد، مطالعات ما در شرایط ما کاربردی نداشته باشد و شکست بخوریم. قبحی برای شکست وجود ندارد، که علم بشر و زندگی امروز ما، تمام اختراعات و قوانین اجتماعی ما نتیجه هزاران سال آزمونوخطای (شما بخوانید شکست) ماست.
با ترس از شکست، انسان مدتها پیش منقرض میشد. از شکست نترسید، تا حد ممکن از وقوع آن جلوگیری کنید، از آن درس بگیرید و زندگی را سخت نگیرید :)