حامد ما توی ذهن آدما نیستیم نمیدونیم اونا به چی فکر میکنن، فکر میکنن اما چطور عمل میکنن، حامد ما آدمیم.
خیلی بتونیم خودمونو جمع کنیم، دیگه نمیتونیم جلوی هَمو بگیریم، پس وقتی نمیتونیم چرا خودمونو اذیت کنیم؛
هر چی شد، شُد ..
هر کی رفت، رَفت ..
بذار بِره.
ما یه کار میتونیم اونم اینه که براشون آرزوی خوشبختی کنیم همین.
باور کن همین.
غیر این باشه یا خودتو اذیت میکنی یا مثلا .. ؛
منو !
فکر کردی نمیدونم ؟! میدونم ..
تَهش میخوای بگی نامردَم ؟! میدونم ..
بیشعورَم ؟! میدونم ..
خودخواهَم ؟! میدونم ..
حتی عوضی ام.
همه ی اینا رو میدونم، ولی الان فکر میکنی حسادت فقط سهمِ توعه ؟!
باور کن نه !
حامد ما همه حسودیم، همه ..
منم حسودم
منی که حالا دارم تو رو از بالا نگاه میکنمَم حسودم !
دِ اگه نبودم که نمیذاشتم اون پایین بمونی، اونم تو ..
میگی چیکار کنم ؟
میگی چیکار میتونم بکنم ؟!
تو هم بودی همین کارو میکردی، باور کن !
چون منو تو، منو تو بودیم .. ما نبودیم.
که اگه بودیم، الان نزدیک هم بودیم.