تار نَما تار نَمای من :یه روز که خیلی خوشحال بودم از یکی که خیلی دوستِش داشتم، یه پیام طولانی دریافت کردم.جملههایی که خوندم منُ خیلی متعجب کرد و ب…
تابستون دوستِش ندارم، همین.نه اینکه آدم بدی باشهنه اینکه آدم بدی باشمفقط، دوستِش ندارم. اون خیلی به من علاقمنده اما، من چی ؟خب این مورد نادر با ت…
حسادت حامد ما توی ذهن آدما نیستیم نمیدونیم اونا به چی فکر میکنن، فکر میکنن اما چطور عمل میکنن، حامد ما آدمیم.خیلی بتونیم خودمونو جمع کنیم، دیگه ن…
داستان اسب میگن یه روز یه اسب زنگ میزنه به سیرک. متصدی گوشی رو بر میداره و بعد از جملات ابتدایی و معمولیِ هر مکالمه ای؛اسب میگه: میخواستم شرایطتون رو…
خوابهای قشنگ ذهنَمهمه چیز توی ذهنَم زیباست. اتفاقات، اونجور که باید میوفته.من خوش خیالَم و از این موضوع راضیَم.مهم نیست دیگران چیکار میکنن.دیگران، ه…
صبر برای خوردنِ یه لیوان آب، تا پُر شدن لیوان باید صبر کرد.همه چیز حاصلِ فرایندیِ که باید طی بشه تا به آمادگی برسه.مثلِ یه لیوان آب که آماده ی…
مهم نیست. + ببین من نمیدونم چجوری باید بهت بگم، البته حتما تا الان خبرشو شنیدی ولی خب من باید بهت توضیح بدم. من اونجا یه کارمند ساده__ چرا اینجا قرا…
و عشق یکی از درسهای مورد علاقه ام توی دبیرستان شیمی بود، نمیدونم چرا ولی مثلا جدول تناوبیِ عناصر شیمیایی منُ یه حالی میکرد. اولینبار شبیهِ یه م…
خشم تازگی یه کیک پیدا کردم که خیلی خوشمزه اس.انقد خوبه که باید همیشه یه جعبه ازش همراهَم باشه.امروز بابام رفتار مناسبی باهام نداشت، اومد توی…
بُدو حامد بُدو زندگی مُدام چیزهای جدیدی نِشونَم میده.امشب مسافرخونههای پایین شهرُ نشونم داد. مسافرخونههایی که تا قبل از این فقط توی فیلمها دیده بودم. م…