حامد قزل سفلی
حامد قزل سفلی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

و عشق

یکی از درس‌های مورد علاقه ام توی دبیرستان شیمی بود، نمیدونم چرا ولی مثلا جدول تناوبیِ عناصر شیمیایی منُ یه حالی میکرد.

اولین‌بار شبیهِ یه معادله ی سخت بود، قشنگ بود اما سخت بود. درباره اش نمیتونستم به نتیجه برسم، اینکه باشم، نباشم !

فکر

نگاه

فکر و باز نگاه ..

نه منُ بهش میرسوند و نه اَزش رد میکرد.


دَرد

پایانِ این احوالات بود.

دردِ رها کردن، دردِ عبور

دردِ عبور از این میدانِ مغناطیسی.


بعد از درد شبیهِ یه دوست، صمیمی شد، برای رسیدن به هدف.

هدف‌ی بُلند با راهی طولانی که دوستانِ صمیمی رو امتحان میکنه.

لهجه‌ها همیشه ملموس نیستند و باید گاهی در اوج احساسات پیداشون کرد.

در اوج احساسات لهجه ی خوشایندی داشت.

یه روز در این راه طولانی صمیمیت رنگ باخت.

و رفت.


عکس‌ها روح دارن، حس دارن ..

یه عکس از اون که هم روح داشت و هم حس منُ تکون داد.

دیگه داشت خاطره میشد که

منُ تکون داد.


و عشق در غروب یک روز سرد زمستانی جوانه زد.




یکی از درس‌های مورد علاقه ام توی دبیرستان شیمی بود، نمیدونم چرا ولی دونستن اینکه تَرَشُح نوعی آمین توی مغزم منُ یه حالی کرد، اذیتم میکنه.

دلم نمیخواد این حِسِ خوب یه جایی توی جدول مَندَلیُف خلاصه بشه.



حالا من شبیهِ اون هم روح دارم و هم حس !



شیمیدوستهدفزندگیعکس
(من‌واَمثالِ‌من)instagram.com/hamedqezelsofla
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید