اول - یادداشتهای خود را منتشر کنید:
اگر در حال پژوهشید، با وبلاگی یادداشتهای مرتب خود را دستهبندی و به تدریج منتشر کنید. مثلا دانشواژههای پژوهش خود را در یک دستهبندی قرار دهید. خلاصه مقالات و معرفی کتابها و نویسندگان را به تدریج بارگذاری کنید. این کار چندین مزیت دارد:
۱. در مسیر پژوهش با خلق همین دستاوردهای کوچک شادمان میشوید.
۲. متنهای خود را از هماکنون آراسته و کامل میکنید.
۳. دستهبندی وبلاگ به دستهبندی مطالب در ذهنتان کمک میکند.
۴. با تولید محتوا در مسیر یک برندینگ شخصی نیز گام بر میدارید.
۵. در فضای ابری همیشه اهم مطالب خود را دارید تا به آن رجوع کنید یا برای ارزیابی برای افراد بفرستید.
دوم - نامهی علمی بنویسید:
نامهی علمی بنویسید. مثلا نامهای به نویسنده یا مترجم کتابی که به تازگی خواندهاید و پرسشها و مدعاهای خود را مطرح کنید. بچههای علوم انسانی به خصوص، از اهمیت نامه علمی غافلند. نامه علمی جایی است که به دور از اضطراب معیارهای داوری پژوهش، میتوانید فهم و دریافت شخصی خود را مطرح کنید. یکی از زیباترین خاطرات کارنپ، فیلسوف و ریاضیدان آلمانی، این بود که براتراند راسل، در ۳۵صفحه، خلاصهای از کتاب نایاب «پرینکیپیا» را برایش نوشت، و ارسال کرد. با نامه علمی میتوانید فهم خود را از مطالب دشوار علوم انسانی با صاحبنظران چککنید.تا دهها نامه علمی ننوشتهاید، چرا انتظار نوشتن مقاله علمی دارید؟!
سوم - پژوهش کنید:
چه دانشجو باشید و چه نه، برای تربیت ذهن و سیرابکردن عطش حقیقتجویی خود پژوهش کنید. پژوهیدن فقط پیشهی دانشگران (پیشهوران دانشگاهی) نیست. پژوهش معنابخش زندگی است. با پژوهش جوانی خود را بازیابید! بدانید که یک پژوهش بنیادی به یک یا چند دهه حرکت آرام و بدون جاهطلبی نیاز دارد. استوار و شکیبا پرونده پژوهش خود را تکمیل کنید. موضوع پژوهش شما میتواند یک سوال شخصی باشد. از نجف دریابندری بیاموزید که پژوهش ممتازی درباره غذای ایرانی کرد. از همه اندیشمندان که یک پرسش ساده را، مثلا اینکه چرا سیاستمداران دروغ میگویند؟ یا چرا کشورها شکست میخورند؟ یا چرا زنان قاجار زیبایی را در چاقی میدیدند، پژوهش ساختند. توجه کنید که نوشتن، گهواره یا حتی قابلهی پژوهش است. نوشتن را به مرحله پایانی پژوهش تبدیل نکنید! شما با نوشتن، پژوهش میکنید.
چهارم - به نویسنده درونتان احترام بگذارید:
به اتاق و میز و خودنویس خانم/آقای نویسنده اهمیت بدهید. خاص و نظرکردهاش کنید. به نویسنده درونتان احترام بگذارید!
این نوشته بخشی از مجموعه نوشتههای من با عنوان «داستان کلاسداری» بود. در جلسه پایانی دورهی پرمایهنویسی (پاراگرافنویسی) سال گذشته دربارهی این ایدهها با بچههای کلاس گفتگو کردیم. بخشی از فایل ویدیویی کلاس وارونه دوره را در اینجا هم آوردم: