ما به عنوان والدین، وقتی صحبت از سلامت جسمانی کودکمان به میان میآید، به همه چیز توجه میکنیم: زمانی که کمی احساس گرما میکند، زمانی که کمی بداخلاقی رفتار میکند، زمانی که در هنگام شام غذا نمیخورد، یا زمانی که صدایشان کمی خشن به گوش میرسد.
و از بدو تولد، ما اساساً شرطی شدهایم که مراقب نقاط عطف فیزیکی آنها باشیم، از اولین باری که سرشان را بالا نگه میدارند تا اولین قدمهایشان و هر چیزی که بین آنها قرار دارد.
اما وقتی نوبت به سلامت عاطفی آنها میرسد، به راحتی میتوان در تاریکی احساس کرد. (من می دانم که مطمئناً وقتی نوبت به بزرگ کردن پسرم می شد، بودم.)
واقعاً چگونه بفهمیم فرزندانمان از نظر عاطفی سالم هستند؟ و نکته مهمتر، چگونه متوجه شویم که به عنوان والدین آنها به اندازه کافی برای کمک به آنها از نظر عاطفی سالم تلاش می کنیم؟ عددی روی دماسنج وجود ندارد که بتوانیم به دنبال آن باشیم تا مشکلی را نشان دهد.
و با این حال، علم روشن است: سلامت عاطفی قطعا مهم است - به ویژه برای پسران. بنابراین در اینجا همه چیزهایی است که باید بدانید.
سلامت عاطفی توانایی افراد برای آگاهی، درک و مدیریت احساسات خود، از جمله اوج، پستی و هر چیزی در این بین است.
البته، بچه ها ذاتاً با این توانایی متولد نمی شوند. این چیزی است که با رشد مغز آنها، در طول دوران کودکی، به ویژه در 5 سال اول زندگی، رشد می کند. در واقع، این کار بلافاصله از بدو تولد شروع می شود - بر اساس نحوه پیوند شما با کودک و کمک به او در یادگیری نحوه ایجاد دلبستگی، رشد اعتماد و مقابله با استرس های زندگی روزمره.
سپس، همانطور که کودک شما بزرگتر می شود، یاد می گیرد که چگونه صحبت کند، چیزهایی را که می خواهد بخواهد، با ناامیدی کنار بیاید - یک درس کلیدی در طول "دو نفره وحشتناک" - و مرزهای دیگران را انتخاب کند.
در طول این فرآیند یادگیری، کودکان اغلب با رفتار ناامید یا عصبانی شروع میکنند، زیرا نمیدانند چگونه احساسات خود را بیان کنند. اما بعدا - با کمک ما به عنوان والدین و همچنین با قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی - آنها توانایی صبر کردن و ابراز احساسات خود را به روشی سازنده یاد می گیرند.
نیکلاس هاردی، مددکار اجتماعی بالینی دارای مجوز و رواندرمانگر، توضیح میدهد: «کودکان سالم از نظر عاطفی، مهارتهای عملکرد اجرایی بهتری دارند، که به آنها اجازه میدهد به موقعیتها با کنترل خود، تفکر انتقادی و موارد دیگر پاسخ دهند.»
این زمینه را برای کل زندگی آنها تنظیم می کند و بر روی زندگی روزمره، روابط آینده آنها، آمادگی آنها برای مدرسه منبع معتبر و حتی شغل آینده آنها تأثیر می گذارد.
نیازی به گفتن نیست که سلامت عاطفی برای همه کودکان بسیار مهم است. اما این امر به ویژه برای پسران مهم است، زیرا جامعه به طور سنتی از پسران انتظارات متفاوتی داشته و آنها را مشروط به رفتارهای خاصی می کند.
معمولاً به پسرها گفته می شود (به طور ضمنی یا صریح) برخی از احساسات مانند غم و اندوه را سرکوب کنند و به جای آن موارد زیر را بپذیرند:
و این پیام ها فقط از طرف والدین آنها نمی آید. آنها از جامعه به عنوان یک کل می آیند. به تعداد بازنمایی مردان خشن، پرخاشگر یا خشن در فیلمها و تلویزیون فکر کنید - یا حتی عدم وجود مردانی که احساسات خود را در فرهنگ عامه نشان میدهند.
اما این ایده درباره معنای پسر بودن (و بعداً مرد بودن) میتواند اثرات مضری برای بچهها داشته باشد و بر نحوه پردازش احساسات و ارتباط آنها با دیگران در دوران کودکی و بزرگسالی تأثیر بگذارد.
به عبارت دیگر: یک کودک از نظر عاطفی ناسالم می تواند به مردی تبدیل شود که دیدگاهی سمی نسبت به معنای مردانگی آنها دارد. این مردانگی سمی می تواند به نوبه خود بر سلامت جسمی و روانی آنها تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند که مردانگی سمی می تواند منجر به موارد زیر شود:
شاگون موریا، روانشناس، توضیح می دهد: «مطالعات [همچنین] به این نتیجه رسیده اند که کسانی که از نزدیک با مفاهیم سنتی مردانگی مطابقت دارند، احتمال بیشتری دارد که پیامدهای سلامت روانی ضعیفی داشته باشند. این شامل خطر بیشتر افسردگی و خطر خودکشی است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، مردان 3.5 برابر بیشتر از زنان در معرض خودکشی هستند.
در موارد شدید، این احتمال را نیز افزایش میدهد که پسرها به مردانی تبدیل شوند که احتمال خشونت جنسی یا خشونت فیزیکی، هم نسبت به سایر منابع مورد اعتماد مردان و هم برای خانوادههایشان بیشتر است. هم در ایالات متحده و هم در سراسر جهان، 90 درصد از همه قتل ها توسط مردان انجام می شود - و اعتقاد بر این است که مردانگی سمی در این تعداد بالا نقش دارد.
بچهها چیزهای زیادی از ما یاد میگیرند - و این شامل این است که چگونه شروع کنیم به اینکه چه کسی هستند، چگونه هویتشان را شناسایی میکنند، ارزش و ارزش خود را دارند، و چگونه احساسات خود را بیان کنند. آنها ما را تماشا می کنند و رفتار ما را کپی می کنند، اغلب نگرش ما را نسبت به آنها و دیگران تکرار می کنند - و این به معنای الگوبرداری از عادات خوب و بد ما است.
بنابراین با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا مواردی وجود دارد که می توانیم برای کمک به تقویت سلامت عاطفی پسرانمان انجام دهیم:
این ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما به راحتی میتوانید به طور تصادفی سیگنالی به پسرتان بفرستید که نشان دهد ابراز احساسات او درست نیست.
به عنوان مثال، پسر شما روی یک صندلی بلند بالا می رود. شما به آنها می گویید که پایین بیایند تا زمین نخورند، اما آنها گوش نمی دهند. سپس، چند ثانیه بعد، آنها به زمین می افتند، به چانه خود ضربه می زنند و شروع به گریه می کنند.
همانطور که مردان قبلاً توسط جامعه ما شرطی شدهاند، پاسخ دادن به این جمله آسان است: «درد بدی نداشت» یا «این چیزی است که شما به خاطر گوش ندادن دریافت میکنید». اما با انجام این کار، به پسرتان میگویید که دردی که احساس میکند واقعی نیست یا دلیل موجهی برای گریه کردن نیست.
این ممکن است به طور ناخواسته آنها را تشویق کند که وقتی آسیب می بینند پنهان شوند یا در مورد چیزی که اشتباه است با شما صحبت نکنند.
موریا میگوید: «خانه را به مکانی امن برای اشتراکگذاری و ابراز احساساتشان تبدیل کنید». "به آنها احساس نکنید که انگار ضعیف به نظر می رسند. احساسات خود را به اشتراک بگذارید و آنها را تشویق کنید که همین کار را انجام دهند. بیان احساسات آنها یک گام بزرگ در یادگیری تنظیم عاطفی است.
با قرار دادن کلمات در احساسات پیچیده، پسران جوان می توانند از تجربیات خود صحبت کنند و علت واکنش آنها را کشف کنند. به عنوان یک والدین، آنها را تشویق کنید تا بیشتر صحبت کنند و بررسی کنند که چه چیزی باعث ایجاد احساس عاطفی در آنها شده است - و چگونه واکنش آنها بر افراد اطراف آنها تأثیر می گذارد.
راه دیگر برای تشویق تنظیم هیجانی این است که خودتان طیف متنوعی از احساسات را مدل کنید.
هاردی میگوید: «حتی اگر به پسرها بگوییم که رفتار خاصی خوب است، اگر آنها هرگز ما را (بهعنوان پدر) نبینند که آن را نشان میدهیم، ممکن است این موضوع را بهعنوان چیزی برای رد کردن در درون خود تعبیر کنند. بالاخره بچه ها با تماشا و تقلید رفتار ما یاد می گیرند.
اگر احساسات خود را پنهان می کنید، از پزشک دوری می کنید، یا برای رقابت و پرخاشگری ارزش قائل هستید، آنها متوجه خواهند شد. اما با گشاده رویی و اجازه دادن به آنها که بدانند گاهی اوقات شما احساس غمگینی، ناامیدی یا هر احساس دیگری دارید، می توانید مکانیسم های مقابله ای سالم را به آنها نشان دهید.
این مهم است، به خصوص زمانی که عصبانی یا غمگین هستید. اگر در لحظه عصبانیت به طرف همسرتان ضربه بزنید یا زمانی که همسرتان در جاده ارتباط شما را قطع کرد چیزی توهین آمیز درباره او زمزمه کنید، پسرتان فکر می کند که این رفتار مناسبی است.
به طور مشابه، اگر نقشهای جنسیتی را بازی کنید یا بر اساس جنسیت با فردی متفاوت رفتار کنید (به این فکر کنید که با دخترتان متفاوت از پسرتان رفتار کنید)، او نیز متوجه این موضوع خواهد شد.
طبق گفته انجمن روانشناسی آمریکا، یک عامل خطر شناخته شده برای مردانگی سمی، قرار گرفتن در معرض خشونت در خانه، در روابط، در جامعه و در رسانه ها است. به همین دلیل توجه به قرار گرفتن فرزندتان در معرض خشونت در فرهنگ پاپ می تواند مفید باشد.
لازم نیست هر فیلم، بازی ویدیویی یا برنامه تلویزیونی را با خشونت ممنوع کنید، اما باید به فراوانی و شدت آن توجه کنید. سعی کنید مطمئن شوید چیزی که تماشا میکنند برای سن مناسب است و ترکیبی از محتوا را دریافت میکنند. با پسران خود در مورد آنچه می بینند صحبت کنید.
ما باید پسرانمان را تشویق کنیم که کتابهای متنوعی بخوانند یا فیلمهایی را تماشا کنند که قهرمانانی از پیشینههای مختلف دارند.
آنها را با الگوهای مثبت با ارزش های خوب آشنا کنید. به عنوان مثال، اگر پسر شما ورزش را دوست دارد، در مورد ورزشکارانی صحبت کنید که برای چیزی که به آن اعتقاد داشتند دفاع کردند، مانند تنیسور آرتور اش، که علیه آپارتاید آفریقای جنوبی کار کرد.
پسرتان را به خاطر داشتن طیف وسیعی از علایق تحسین کنید، حتی اگر این علایق لزوماً با آنها ارتباط نداشته باشید. یک فعالیت یا علاقه را به دلیل "دخترانه" یا "عجیب" بودن آن تعطیل نکنید - این می تواند ایده آل های مردانگی سمی یا هنجارهای جنسیتی قدیمی را تقویت کند.
تحقیقات نشان داده است که سلامت عاطفی کودکان زمانی بالاتر است که هم مادر و هم پدر خانواده را در اولویت قرار می دهند، صرف نظر از اینکه چقدر زمان صرف کار می کنند. این به این دلیل است که همانطور که انتظار دارید، حضور والدین در کنار فرزندانشان مهم است.
اما تحقیقات استوارت فریدمن نشان داد که این مقدار زمان نیست که بیشترین اهمیت را دارد. این کیفیت زمانی است که والدین - به ویژه پدران - با فرزندان خود می گذرانند.
به عبارت دیگر، 1 ساعتی که واقعاً با فرزندتان صحبت میکنید، بازی میکنید یا درگیر میشوید، ممکن است بهتر از 4 ساعتی باشد که با تلفن، کار یا چیز دیگری حواستان پرت شده باشد. مطمئن شوید که برای زمانی که با هم می گذرانید واقعاً حضور دارید.
کریستینا استینورث پاول، روان درمانگر و نویسنده، توصیه می کند تا جایی که می توانید زمانی را برای صرف شام به عنوان یک خانواده با فرزندان خود اختصاص دهید.
او میگوید: «کودکانی که با خانوادهشان شام میخورند، مهارتهای اجتماعی بهتری پیدا میکنند که میتوانند در سایر زمینههای زندگیشان از آن استفاده کنند - مانند مدرسه، و وقتی بزرگتر میشوند، در محل کار».
او می افزاید: «علاوه بر این، مطالعات نشان می دهد که کودکانی که به طور منظم با خانواده خود شام می خورند، با افزایش سن کمتر در معرض مشکلات سوء مصرف الکل و مواد قرار می گیرند و همچنین تمایل کمتری به ابتلا به اختلالات خوردن دارند.
به خاطر داشته باشید که خانواده ها در شکل ها و اندازه های مختلف هستند و این برای همه طیف ها صدق می کند.
اشتاینورث پاول توضیح میدهد: «مطالعات نشان میدهد که وقتی پدران در مدرسه فرزندانشان مشارکت میکنند، فرزندان روابط بهتری با همسالان، سطوح بالاتری از عزت نفس دارند و در مدرسه عملکرد بهتری دارند.»
او می افزاید: «وقتی در مدرسه فرزندتان فعال و درگیر هستید، از طریق اقدامات خود این پیام را ارسال می کنید که آموزش مهم است – این بسیار مؤثرتر از هر سخنرانی طولانی مدت است.
بعلاوه، اگر درگیر باشید و کمک کنید، به پسرها می آموزد که ارزش بازپرداخت به دیگران و درگیر شدن در فعالیت های اجتماعی را دارند.
همچنین اگر درگیر درس خواندن پسرتان باشید، احتمالاً متوجه علائمی میشوید که نشان میدهد پسرتان در حال مبارزه است. در صورت وجود، می توانید به راحتی علائم اضطراب، کمال گرایی، افسردگی یا سایر نگرانی های رفتاری را تشخیص دهید. این به شما کمک می کند که بدانید در صورت نیاز چه زمانی از او کمک بگیرید.
مطالعات نشان داده است که مردانی که سبک های فرزند پروری پرورشی بیشتری دارند، روابط بهتری با فرزندان خود دارند. و ترفند پرورش دادن بسیار ساده است: بگذارید فرزندانتان بدانند که همیشه در کنارشان هستید. مطمئن شوید که پسرانتان بدانند که هرگز آنها را شرمنده نخواهید کرد یا آنها را به خاطر صحبت با شما در مورد مسائلشان تنبیه نخواهید کرد.
این میتواند به مبارزه با یکی از ایدههای خطرناکتر در مردانگی سمی کمک کند: اینکه کمک خواستن یا صحبت کردن با مردان دیگر درباره احساسات منفی ضعیف است. وقتی کودکی احساس میکند نمیتواند حرفش را بزند، احتمال کمتری دارد که به شما بگوید اگر چیزی اشتباه است، مانند اینکه آیا تحت فشار همسالان است یا قلدری.منبع و منبع