
در سال ۲۰۲۲، یک اثر هنری دیجیتال با نام «تئاتر اپرای فضایی» در یک مسابقه هنری در ایالت کلرادو آمریکا برنده جایزه اول شد. اثر، تصویری خیرهکننده و دقیق از سه شخصیت در یک فضای باشکوه و آیندهنگرانه بود. اما پس از اعلام نتایج، جنجالی بزرگ به پا شد: جیسون آلن، فردی که اثر را به مسابقه فرستاده بود، اعلام کرد که این نقاشی را خودش نکشیده، بلکه آن را با دستور دادن به یک هوش مصنوعی به نام Midjourney خلق کرده است. این اتفاق، دنیای هنر و حقوق را با چند پرسش بنیادین روبرو کرد: آیا اثری که توسط یک الگوریتم تولید شده، واقعاً یک «اثر» هنری است؟ اگر خالق این اثر یک انسان نیست، پس خالق آثار دیجیتال کیست؟ و مهمتر از همه، چه کسی مالک آن است؟ کاربری که دستور را داده، شرکتی که نرمافزار را ساخته، یا شاید هیچکس؟

برای پاسخ به این پرسشها، ابتدا باید به سنگ بنای حقوق مؤلف در ایران بازگردیم. ماده ۱ قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۴۸، «پدیدآورنده» را مؤلف، مصنف و هنرمند میداند. اگرچه قانون به صراحت کلمه «انسان» را به کار نبرده، اما روح حاکم بر آن و تمام نظامهای حقوقی جهان، بر یک اصل نانوشته استوار است: آفرینش فکری، یک فعل انسانی است. یک اثر زمانی قابل حمایت است که ناشی از خلاقیت، تفکر و احساس یک شخص حقیقی باشد. در دیدگاه سنتی، یک ماشین فاقد این ویژگیهاست و نمیتواند «پدیدآورنده» تلقی شود. بنابراین، اولین و بزرگترین چالش هوش مصنوعی و حق مؤلف، همین عدم تطابق با تعریف کلاسیک «خالق» است.
طرفداران حمایت از آثار تولیدشده توسط AI استدلال میکنند که نقش انسان در این فرآیند، فراتر از فشردن یک دکمه است. کاربر با طراحی یک «پرامپت» (دستور متنی)، در واقع در حال کارگردانی هوش مصنوعی است. او کلمات، سبک هنری، ترکیببندی و جزئیات را انتخاب میکند. گاهی برای رسیدن به نتیجه مطلوب، صدها بار پرامپت خود را ویرایش و اصلاح میکند و در نهایت، از میان چندین خروجی، بهترین را انتخاب مینماید. آیا این سطح از دخالت، انتخاب و نظارت، برای آنکه کاربر را به عنوان «خالق» بشناسیم کافی است؟ این پرسش، مرز باریکی را میان «ابزار بودن» و «مشارکت در خلق» ترسیم میکند. آیا هوش مصنوعی صرفاً یک قلمموی پیشرفته است، یا خود نیز در آفرینش اثر نقش دارد؟
این ابهام، ادارات ثبت مالکیت فکری در سراسر جهان را با چالش مواجه کرده است. اداره حق مؤلف ایالات متحده (U.S. Copyright Office) در موارد متعددی، درخواست ثبت آثاری که به صراحت توسط AI و بدون دخالت معنادار انسانی خلق شدهاند را رد کرده است. استدلال این نهاد همواره یک چیز بوده: آثار فاقد خالق انسانی، قابل حمایت توسط کپیرایت نیستند. این رویکرد، این آثار را که به AI-generated content مشهورند، در یک وضعیت حقوقی نامشخص قرار میدهد. اگر این آثار مالک نداشته باشند، آیا مستقیماً وارد حوزه عمومی (Public Domain) میشوند و هر کسی میتواند از آنها استفاده کند؟
در نبود یک چارچوب قانونی روشن، سه دیدگاه اصلی برای تعیین مالکیت این آثار مطرح شده است:
مالکیت برای توسعهدهنده AI: بر اساس این دیدگاه، شرکتی که مدل هوش مصنوعی را طراحی، سرمایهگذاری و آموزش داده، باید مالک خروجیهای آن باشد. منتقدان میگویند این رویکرد، خلاقیت کاربر در طراحی پرامپت را نادیده میگیرد.
مالکیت برای کاربر (طراح پرامپت): این دیدگاه که محبوبیت بیشتری دارد، کاربر را به دلیل نقش خلاقانهاش در هدایت AI، شایسته مالکیت میداند. چالش اصلی این دیدگاه، تعیین میزان «خلاقیت» لازم در یک پرامپت برای احراز شرایط خالق بودن است.
اثر بیمالک (حوزه عمومی): این دیدگاه معتقد است چون خالق انسانی وجود ندارد، هیچ حق انحصاری نیز به وجود نمیآید و این آثار باید آزادانه در دسترس همگان باشند. این رویکرد، انگیزه سرمایهگذاری و استفاده خلاقانه از این ابزارها را کاهش میدهد.
در حال حاضر، دعاوی مهمی در جریان است. شرکتهایی مانند Getty Images و گروهی از هنرمندان، از توسعهدهندگان مدلهای هوش مصنوعی مانند Stability AI به دلیل استفاده بدون اجازه از آثار دارای کپیرایت آنها برای «آموزش» الگوریتمهایشان شکایت کردهاند. نتیجه این دعاوی، نه تنها بر مسئله مالکیت ورودیها، بلکه بر مشروعیت خروجیهای این سیستمها نیز تأثیرگذار خواهد بود.
قانون سال ۱۳۴۸ ایران، به هیچ وجه برای مواجهه با چنین پدیدهای طراحی نشده است. مفاهیمی مانند «اثر مشترک» یا «اثر ابتکاری» همگی بر فرض وجود خالق انسانی بنا شدهاند. این خلأ قانونی، نیازمند یک بازنگری جدی و تدوین مقررات ویژه است. قانونگذار میتواند با الهام از تجربیات جهانی، رویکردهای مختلفی را در نظر بگیرد؛ از جمله ایجاد یک «حق خاص» یا «شبهکپیرایت» برای آثار تولیدشده توسط AI که شاید دوره حمایت کوتاهتری داشته باشد اما انگیزه لازم برای نوآوری را حفظ کند.
چالش مالکیت فکری و هوش مصنوعی، یک معمای پیچیده با ابعاد حقوقی، اقتصادی و فلسفی است. نادیده گرفتن حقوق این آثار میتواند به هرجومرج و کاهش انگیزه منجر شود و از سوی دیگر، اعطای حمایت کامل و مشابه با آثار انسانی، ممکن است به ارزشزدایی از خلاقیت واقعی انسان بینجامد. نظام حقوقی ایران نیازمند یک نگاه «نظمدهنده» و آیندهنگر است، نه یک رویکرد «بازدارنده» که صرفاً در تقابل با فناوری قرار گیرد. تعریف حقوق و تکالیف توسعهدهندگان، کاربران و جامعه در این اکوسیستم جدید، مهمترین وظیفه پیش روی قانونگذاران در این حوزه است.