روح و روانت که مثل دریا مواج شود، دیگر تصمیمگیری کار آسانی نیست.
کشتیِ عقل سلیم از کنترلت خارج میشود و تو را در تنگنا قرار میدهد. نمیدانی دستور ترک کشتی را صادر کنی یا اینکه به حس شهودیِ ناخدا بودنت اعتماد کنی و طوفان را تاب بیاوری. کشتیهای زیادی در تاریخ با چنین اعتماد به نفسهایی غرق شدند، اما لیست نجاتیافتگان هم بیشمار است.
در حقیقت بیشتر کسانی که کشتیشان غرق شده، در زمانِ مدیریت بحران فکر میکردند بهترین تصمیم را میگیرند. ولی از آن سو کسانی که توانستند با موفقیت از شرایط سخت مشابهی نجات پیدا کنند هم بهطور یکسان، فکر میکردند تصمیم درستی میگیرند!
اما نجات یافتن بیشتر از آن که ارتباط مستقیمی با تصمیم شما داشته باشد، بستگی به شانستان دارد. البته شانس به خودی خود کاری از پیش نمیبرد و خودتان هم باید دست به کار شوید و حداقل تلاشتان را به کار ببندید.
اگر در طوفان گوشهای بنشینید و زمانتان را صرف تصمیمگیری بین درست و غلط کنید، غرق شدنتان حتمیست.
با اینکه در طوفان زمان کُند میگذرد اما در زندگی واقعی زمان آنچنان تند سپری میشود که اگر بین درست و غلط یکی را انتخاب نکرده باشید، رنگ مویتان با رنگ دندانتان یکی شده و دیگر به پایان خط نزدیک شدهاید.
بهترین کار این است که فکر کردن را به زمانِ آرامش موکول و فرمانی نهایی را اکنون صادر کنید.
من حمید پهلوان هستم، برنامهنویس اندروید و متفکر پارهوقت. فقط تا پایان بهمن مهلت دارم تا دفترچه سربازی رو پست کنم!