الان که این متن رو میخونید یکی از آسونترین تصمیمات زندگیم رو گرفتم. انتخاب سربازی بجای ادامه تحصیل!
البته این تصمیمگیری همیشه ساده نبوده، مثلا تا هفته پیش گزینه سومم «فرار به کوههای هیمالیا» بود.
رنج و فشاری رو تحمل میکردم که دلیلش رو نمیدونستم. طبیعی هم بود، آخه از تحصیل یک تصویر گنگ و کلی توی ذهنم داشتم! در عین حال تمرکز بین کار (پول درآوردن) و درس خوندن برام طاقتفرسا شده بود.
اما هفته گذشته طی همصحبتی با چند دانشجو و فارغالتحصیل کارشناسیارشد فهمیدم اگه پا به دانشگاه بذارم، وضعیتم از این چیزی که هست بدتر هم میشه!
مثلا بیشتر کارشناسیارشد به تحقیق و پژوهش میگذره و اساتید تقریبا شما رو به حال خودتون میذارن تا دانشجو باشید!
تازه من به این فکر میکردم که در طول تحصیل پروژه تحقیقاتی کسری خدمت انجام بدم... اما با این اوصاف برای نون شب و باقی هزینهها باید کاسه گدایی دستم بگیرم!
گزینه سربازی (معمولی یا امریه) از همیشه واسم شفافتر شد.
توی سربازی میدونم قراره چه چیزی رو بدست بیارم و چه چیزی رو از دست بدم. سربازی شاید سخت باشه اما یک فشار و استرس دائمی مثل دانشگاه نیست.
الان که این متن رو مینویسم تقریبا ۲۵ سالم پر شده (۲۸ آذر تولد ۲۵ سالگیمه). هنوز برای ادامه تحصیل آنچنان پیر نشدم. ولی برای تثبیت موقعیت اجتماعی و کاریم داره دیر میشه!
بخاطر همین تصمیم گرفتم سوار این شتر چموش بشم که سالیان سال جلوی در خونه جفتک میزنه!
دو راهیهای زندگی به خودی خود سخت نیست، چیزی که تصمیمگیری رو سخت میکنه «توهم هدف کامل» هست.
اگه شما هم توی زندگی گرفتار دوراهی و سهراهی شدید، بجای زانوی غم بغل کردن، آینده رو با جزییات واقعگرایانه تصور کنید.