shaparak
shaparak
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

اضطراب موقعیت

آیا وضعیت اقتصادی شما را می ترساند؟ آیا مدام در جستجوی شغل بهتری هستید؟ از دست دادن محبت دیگران شما را با چالش مواجه می کند؟ متوجه تأثیر تایید دیگران بر انتخاب های خود هستید؟ آیا آنچه فردا برایمان کنار گذاشته برای شما هم نگران کننده است؟

در اینصورت شما هم مانند بسیاری از مردم سراسر دنیا دچار "اضطراب موقعیت" می باشید. این اضطراب به نژاد و مکان و جریان حاکم بر زندگی شما ربطی ندارد. این تنش همه جایی حتی به غنی یا فقیر بودن شما هم ربطی ندارد. در حقیقت این اضطراب ناشی از نوع نگاه شما به زندگی است و اینگونه است که آلن دوپاتن از هاروارد آمریکا کتابی می نویسد در باب اضطراب موقعیت و در صدر پر فروش های دنیا قرار می گیرد. او معتقد است این اضطراب ناشی از زندگی در زمان معاصر است، دنیایی که سلسله مراتب و شایسته سالاری ما را به رقابت می کشاند، و ترس از انزوای اجتماعی ما را به تلاش برای کسب احترام و عشق وادار می کند. باید با این حرفش مخالفت کنم؛ اگر اضطراب موقعیت مخصوص نسل ما بود این همه جنگ در تاریخ بشر ثبت نمی شد!

هرچند ما امروزه بیش از همیشه به لحاظ مادی پیشرفت کرده ایم، قطعا خوشحال تر نیستیم.
هرچه ثروت مادی جوامع بیشتر شد، نرخ خودکشی و اعتیاد به الکل در آن ها بالاتر رفت و به جنگ های داخلی گرفتار شدند.

حال چه کنیم؟!

در این کتاب، 4 پیشنهاد برای کنترل اضطراب موقعیت بیان می شود که عبارتند از: تعریف یک فلسفه بهتر برای زندگی، تغییر ارزش ها و سیاست های جامعه، استفاده از هنر برای زیبایی بخشی به زندگی، و یاد مرگ.

فکر مرگ ما را به ارزش های حقیقی زندگیمان نزدیک تر می کند.

من گزینه آخر را تجربه کردم. روزگاری که از اضطراب موقعیت به افسردگی های پس از آن رسیده بودم، یکی از همان روزها که به اجبار حضور غیاب سر کلاس نشسته بودم، استاد اخلاق از رذایل اخلاقی می گفت. معتقد بود ریشه تمام اینها در غفلت از مرگ است، نه اینکه نبینیم و ندانیم که خواهیم مرد، بلکه باور نداریم! استاد تکلیف داد تا برای هفته بعد یک وصیت نامه طبق فرمت مشخصی بنویسیم و شبی 5 دقیقه در خلوت لحظات مرگ را تصور کنیم. از ما خواست از تفکر فانتزی فاصله بگیریم و براساس منابع معتبر مثل کتاب قیامت یا گناهان کبیره جلو بریم. تصوری حقیقی از لحظه ای که جنازه را پیدا می کنند، به سردخانه منتقل می کنند، بر روی سنگ غسال خانه می گذارند، می شورند، بر روی دست عزیزان به چاله ای می فرستند و در آن دفن می شویم و ساعتی بعد در تنهایی و تاریکی فرو می رویم و آن شب و شب های بعد را برای ابد در آن خانه تاریک می مانیم و چه ها که نخواهیم دید.

با خودم فکر کردم توانش را ندارم، همین الان هم یک قدم به خودکشیم! اما تکلیف بود و نمی شد از زیرش در رفت. اگرچه نصفه نیمه انجام دادم نتیجه اش غیر قابل باور بود! بعد از ماه ها افسردگی، در کمتر از یک هفته زندگی رنگ گرفت، دنیا نفس کشید و من تازه فهمیدم پوزخندهای بی رمقی که به استاد می زدم چقدر اشتباه بود.

و حالا آلن دوپاتن هم اندیشدن به مرگ را جزو 4 راهکار اصلی خود می بیند. دین همین است! میریم دورهامون را می زنیم آخرش میرسیم به حرف حق خدا. خوش بحال اونکه مثل ما عمرش را با تکرار تجربه و لجاجت تلف نکرد.

امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع):

دل را با يقين نيرومند ساز، با حكمت و دانش نورانى نما، و با ياد مرگ آرام كن!

شما هم راهکارهای دوپاتن را بخوانید و بنویسید آیا آنها توانسته اند به کنترل اضطراب شما کمک کنند؟

چالش کتابخوانی طاقچهیاد مرگاضطراب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید