فکر می کنم تقریبا یک هفته از شروع فعالیتم در ویرگول گذشته .
در اولین پستم هم گفته بودم که با کاربران اینجا احساس هم فکری بیشتری می کنم و خوب الان مطمئنم چیز مشترکی آدم های اینجا را گرد هم آورده . (البته آن هایی که من دنبال می کنم)
آن چیز مشترک ، قطع امید کردن یا خسته شدن از شبکه های اجتماعی پر جمعیت دیگر است .
تفاوت اینجا با توییتر در این است که می توانی موضوع مد نظرت را خوب شرح بدهی و تعداد کاراکتر هایت تمام نشود .
تفاوتش با اینستاگرام در این است که اینقدر شلوغ و کم عمق نیست که از هر 10 لایکی که دریافت می کنی ، دو نفرش هم مطلبت را خوب نخوانده اند که بگیرند . این کم عمقی ، توییتر را هم با آن حرف های مهیج و تیتر وارش شامل می شود .
و همین تفاوت هاست که ما را در گوشه ی دنج و خلوتی از دنیای مجازی گرد آورده تا طولانی تر بنویسیم و طولانی تر بخوانیم و در این گذر زمان و درنگ کردن ، فرصت اندیشیدن بیابیم . در ضمن ، کامنت گذاری و گفتگو در اینجا ارزشمند تر است .
راستش را بخواهید من از اینستاگرام متنفرم . متنفرم اما آن را از روی گوشی ام پاک نمی کنم .
از طرفی مدام فکر می کنم که نباید میدان را خالی کرد و شاید بشود محتوایی مفید در آن چپاند ؛ از طرفی برای خودم جز کاهش تمرکز ، شلوغی فکر و اتلاف وقت عایدی دیگری ندارد .
وقت هایی هم هست که دوست دارم خودم حسابم را غیر فعال کنم و فرار کنم از آن گردابی که در راستای منافع اقتصادی و سلطه جویانه ی گردانندگانش می چرخد . اما بعد فکر می کنم نباید دیگران را تنها گذاشت و به یک فرار دسته جمعی می اندیشم !
شبکه های اجتماعی در ابتدا قرار بود وقت های خالی ما را پر کنند اما اکنون دارند نه تنها وقت های زنده ی ما را می بلعند که تمام زندگی و فرهنگمان را در خود هضم می کنند و خدا نکند به تفاله های بیهوده ای تبدیلمان کنند .
دلیل دیگری که نفرتم را تشدید می کند و همین چند روز پیش تا سر حد خشم پیشم برد ، افرادی با مغز های خالی اند که چندین هزار دنبال کننده دارند و افرادی با اذهان خالی تر که جزو این دنبال کنندگان هستند .
فردی که در کلام عادی به او اراذل و اوباش گفته می شود چیزی نزدیک 44 هزار دنبال کننده دارد . به خاطر اینکه یک دروغ احمقانه ی مجازی را باور کرده مرتکب قتل یک روحانی بی گناه می شود که پدر سه کودک است . خبر را در صفحه اش منتشر می کند و تا فردای آن روز در درگیری با پلیس کشته می شود . در همین مدت کوتاه چیزی حدود 40 هزار نفر به دنبال کنندگان صفحه اش اضافه می شود !
او پیش از این قتل نیز عکس هایی با اسلحه ی گرم در صفحه اش منتشر می کرده که با خشونت پراکنی همراه بوده . اما اینستاگرام صفحه ی او را نمی بندد . همینطور در داخل کشور ، برخورد قانونی با او نمی شده ...
می بینید چقدر چندش آور است ؟
نمی دانم چه زمانی قرار است این فرار دسته جمعی را عملی کنیم .
شما چی فکر می کنید ؟
باید تنهایی هم که شده گریخت ؟ یا باید بین دیگران ماند و سعی بر نجات جمع داشت ؟ نکند نجات جمع غیر ممکن باشد و ماندن بیهوده ؟
#طلبه_ی_همدانی