همیشه بهار·۳ سال پیشچالش کتاب خوانی طاقچه| صدای غذا خوردن یک حلزون وحشینوشته ی الیزابت نوا بایلیکتاب حلزون (نام مختصری که من برای آن انتخاب کرده ام)، یک اثر غیر داستانی است از خانم الیزابت بایلی که دستاورد او…
همیشه بهار·۴ سال پیشتو مجبوری بزرگ شویدختر من! بالاخره که تو باید یه روز بزرگ می شدی...شاید تاثیر گزار ترین جمله ای که مشاور پریروز به من گفت همین بود. راست می گفت. من خیلی بچه…
همیشه بهار·۵ سال پیشدر عیش نقد کوشیدنمن خیلی باقلا (همان باقالی خودمان) دوست دارم. دوست دارم آن قدر از آن بخورم که دیگر به خوردنش اشتها نداشته باشم. امروز _جای رفقا خالی_ داشتم…
همیشه بهار·۶ سال پیشیادداشت تدبری 3 | شب های چنین ، نه وقت خواب است ...یکی را می دهی صد ناز و نعمت / یکی را نان جو آغشته در خون
همیشه بهار·۶ سال پیشآب نبات هل داریادتان می آید چند وقت پیش گفته بودم از معرفی کتاب خوشم نمی آید ؟ حرفم را پس می گیرم ! چون الان می خواهم از یک کتاب دیگر با شما حرف بزنم . آ…
همیشه بهار·۶ سال پیشیادداشت تدبری 2 : پوسته ی توخالیچو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان / تو همچو باد بهاری گره گشا می باش !