بیایید به مقایسه ی یک لیوان شیشه ای با معده ی انسان بپردازیم .
وجه مشترکشان این است که هر دو ظرف هستند .
تفاوتشان هم در این است که لیوان شیشه ای برایش فرقی نمی کند که در آن زهر بریزیم یا شربت ، هر دو را در خود جای می دهد اما معده ی انسان زهر را پس می زند و شربت را می پذیرد .
در مورد غذای نامناسب و مسموم هم همین واکنش را از معده می بینیم .
حال فرض کنید کسی خود را کم کم به خوردن غذای ناخوب عادت داده باشد . چه اتفاقی می افتد ؟
بله ، معده دیگر حساسیتی از خود بروز نمی دهد . درد و آژیر خطری هم در کار نخواهد بود . (اما یادمان باشد ذره ذره در حال نابودیست .)
روح انسان هم مانند معده یک ظرف مٌلهم است . یعنی نسبت به محتوایش حساس است . آنجا که سازنده ی این روح گفته «سوگند به نفس و آن کس که آن را سامان داد – پس فجور و تقوایش (شر و خیرش) را به آن الهام کرد » . می فهمیم که روح قدرت تشخیص دارد و مثل لیوان نیست !
هیچ یک از ما از تصور صحنه ی جنایات داعش لذت نمی بریم یا نسبت به آن بی تفاوت نیستیم . چرا ؟ چون روح ما هنوز نسبت به این عمل وحشتناک حساس است . اما نسبت به بعضی گناهان به ظاهر کوچک خود آن حساسیت لازم را از دست داده ایم . می توانیم به راحتی غیبت کنیم و هیچ ناراحتی نداشته باشیم ؛ دقیقا مثل آن معده ای که به خوردن غذای بد عادت کرده بود .
آن داعشی هم ، کاری با روح خود کرده که حساسیتش به حد اقل ممکن برسد !
خداوند در اینجا از تعابیر «تزکیه ی نفس» و «دَس نفس» استفاده کرده است . اولی به معنی «پاکسازی روح» و دومی «دفن کردن روح» که همان پوشاندن آن است .
می شود مثال دیگری هم آورد ؛ ریه ی یک فرد سیگاری را در نظر بگیرید [عکس روی پاکت سیگار بهمن!] . ریه های او نسبت به دودی که به درون خود راه می دهد واکنشی ندارد . اگر شخص مدتی سعی کند سیگار را ترک کند و پاک سازی شود ، دوباره مثل یک شخص غیر سیگاری نسبت به دود حساس خواهد شد و سرفه می کند .
مثل روح آدمی بعد از توبه ی حقیقی !