ما را نمی توان یافت، بیرون ازین دو عبرت / یا ناقص الکمالیم، یا کامل القصوریم...
نه ربنای شجریان ، نه استادیوم رفتن زنان !

نه ، در این پست قرار نیست سیاسی حرف بزنم . یعنی اصلا بلد نیستم . فقط یک تحلیل شخصی که سعی کردم بر پایه ی عقل و مشاهدات شخصی ام انجام بدهم روبه روی شماست !
من به شدت موسیقی سنتی را دوست دارم . علاقه ایست که شاید از پدر و مادر و دایی مرحومم به ارث برده ام . صدای شجریان را هم . اصلا بعضی وقت ها که دلم می گیرد «جان عشاق» شجریان را زمزمه می کنم . گاهی وقت ها هم که خوشحالم «بت چین» را . وقت هایی هم که عاشقانه ام عود می کند «اشک مهتاب» گوش می دهم .
الان بیست روز از ماه رمضان گذشته و حتی یک بار هم ربنای شجریان از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش نشده . در خانه ی ما که حال و هوای معنوی دم افطار هیچ تغییری نکرده . اصلا در آن ساعت کسی به ربنای شجریان فکر هم نمی کند . راستش را بخواهید شنیدن مناجات با خدا ، از حنجره ی چند قاری کم سن و سال یا اصلا سن و سال داری که عمر خود را در مجاورت و انس قرآن گذرانده برای من خیلی شیرین تر است .
نمی خواهم شجریان ، استاد مسلم آواز ایران ، را زیر سؤال ببرم . ولی او برای من صرفا یک خواننده و هنرمند است ، نه بیشتر ، نه کمتر ! حب و بغض سیاسی ام را هم از او دریافت نمی کنم .
جریان این کشمکش ربنا و صدا و سیما را هم دقیق نمی دانم ولی تا جایی که از نوجوانی هایم یادم می آید خودش دوست نداشت آثارش در رادیو و تلویزیون پخش شود .
فکر می کنم اوایل ماه رمضان امسال بود که در تایم لاین توییتر با توییت خانمی عضو شورای شهر تهران مواجه شدم که نوشته بود امروز در شورای شهر بحث پخش شدن ربنای شجریان را مطرح کردیم و این حرف ها . (قریب به مضمون)
بدون تعارف بگویم اگر این خانم محترم (که اسمشان را هم یادم نمی آید) ، جلوی دستم بود حتما از خجالتش در می آمدم ؛ اما چون نبود صرفا به نوشتن یک جمله به او اکتفا کردم که «خانوم محترم ! گشنگی نکشیدی عاشقی از سرت بپره ! »
چرا ؟ چون به نظرم این کلک ها دیگر قدیمی شده . کدام کلک ها ؟ از همان ها موقع انتخابات هم می زنند و مثلا با صدای اکو دار و تاثیر گذار می گویند : « من دوست دارم صدای شجریانو ... » . در حالی که اصلا به شان نمی آید !
چرا می گویم کلک ؟ چون در زمانی که مردم جامعه غم نان دارند ، چیزی را به عنوان دغدغه به مردم معرفی می کنند که اصلا دغدغه ی مردم نیست ! اصلا در زندگی شان تاثیری ندارد . آخر مسئولیت شورای شهر این است ؟
من صدای شجریان را دوست دارم و هر وقت بخواهم آثارش را گوش می دهم . کسی هم گوش هایم را نمی گیرد !
وقتی هم با این گونه کلک ها مواجه می شوم واقعا احساس می کنم به شعورم توهین شده ...
یک مورد مشابه دیگر هم مد نظرم هست ؛ استادیوم رفتن زنان .
من اصلا فوتبالی نیستم . مثل درصد بالایی از خانم های ایرانی . نمی خواهم فقط از موضع خودم حرف بزنم . پس می روم سراغ آن درصد کم فوتبالی .
در جامعه ی آماری من دو سه نفر از رفقای نزدیکم به شدت فوتبالی هستند . وقتی دوم دبیرستان بودیم یکی از آن ها یک روز کلاه سرش گذاشت و رفت استادیوم تا بازی استقلال را تماشا کند . در مورد آن دو سه تای دیگر هم ندیده ام آن قدر علاقه ای به تماشای بازی های داخلی در استادیوم داشته باشند ...
خوب این استادیوم رفتن می شود مشکل چند درصد از زنان جامعه ی ما ؟ چند درصد از زنان از نرفتن به استادیوم رنج می برند ؟ نمی دانم ، ولی قطعا زیاد نخواهد بود !
اما مدت هاست تا در مورد زنان و حقوق زنان و این جور کلید واژه ها سرچ می کنیم بحث استادیوم رفتن هنوز داغ است .
در واقع با تبلیغات و به خاطر نفع های سیاسی کاری می کنند که حتی من که فوتبالی نیستم هم کم کم از اینکه حق ندارم به استادیوم بروم رنج می برم !
خوب تا اینجای قضیه دردناک هست ولی نه خیلی . چه زمانی خیلی دردناک می شود ؟ وقتی مدافعان حقوق زنان و افراد تربون بدست یا به اصطلاح فعال حوزه ی زنان از برخی حقوق جدی تر و واقعی یک زن غافل می شوند .
اصلا یادمان می رود در جامعه افرادی هستند به نام زنان سرپرست خانه وار . زنی که سال ها مسئولیت همسری ، خانه داری و تربیت چند فرزند را به عهده داشته ، از نظر شرع و قانون اساسی همه ی مخارجش به عهده ی همسرش بوده و حالا به هر دلیلی همسرش را از دست می دهد . در حال حاضر او شغلی ندارد و احتمالا مهارت و پتانسیل اشتغال را هم . در ضمن مسئولیت تربیت و خانه داری هنوز به عهده ی اوست .
در اسلام مخارج این زن بر عهده ی حاکم شرع است . در قانون اساسی هم بسیاری از مسئولیت اقتصادی این زنان به عهده ی دولت است . اما آیا واقعا آن طور که باید ، کاری برای آن ها انجام می شود ؟ آیا تریبون به دست ها برای احقاق این حق کاری می کنند ؟
نه ! چون آن ها حواسشان به استادیوم است !
آیا مردم برای محروم ماندن از این حقوقشان رنج می برند ؟
نه ! چون حواسشان را پرت ربنای شجریان و استادیوم رفتن زنان کرده اند ...
مشابه این دو را ببینید در ترساندن مردم از «دیوار کشیدن تو پیاده رو ها !! »
نه من دیگر گول این حرف ها را نمی خورم !
امیدوارم این پستت حسابی دیده بشه
سلام و عرض ادب
ممنون از مطلب زیباتون.
یادم میاد برای یک مشکلی جراحی سرپایی(داخل مطب)انجام می دادم.دکتر در حین عمل و در حالی که نگاه من به ابزار جراحیش بود داستان کودکانه ای رو برام تعریف می کرد.حالا من مقطع دبیرستان بودم و برام جای تعجب داشت که این داستان کودکانه ی مسخره چیه که دکتر داره برام تعریف می کنه.وقتی عمل تموم شد:پرسیدم دکتر این دیگه چه داستانی بود که داشتید در حین عمل برام تعریف می کردید.گفت:«می خواستم حواست پرت بشه، نفهمی چه بلایی دارم سرت میارم!»
حالا حکایت برخی از این سیاسیون و تشنگان تریبون هم همینه.می رن سراغ داستانهایی که حواسمون از موضوعات اصلی و با اهمیت پرت بشه.این یه تکنیک و روش منحوس در عالم سیاسته.ولی آخه ما که مثلاً مسلمونیم چرا؟!
خیلی ممنونم
چه مثال به جایی زدید ، این شگرد دکتر ها واقعاً شبیه کار رسانهای هاست !
من مشابهش رو موقع آزمایش خون دیدم .
و اسلامی که متاسفانه نادیده گرفته میشه این وسط ...
بله متاسفانه همین طوره که می فرمایید.چه می شه کرد.تنها کاری که از دست ما ساخته است روشن گری در حد وسعمونه.مثل نوشتن همین مطلب.
شما هم همیشه موفق باشین
و اسم استعمار ، خیلی به جاست برای این اتفاق نا جوانمردانه
دقیقا زدید تو خال.
ای کاش و واقعا ای کاش که خیلی ها هم متوجه این موضوع میشدن و وقتشون رو میذاشتن روی تلاش برای رسیدن به خواسته های واقعی و اساسی.
موفق باشید.یاعلی
ای کاش .
شاید اگه برای فرهنگ سازی تلاش کنیم نتیجه بده .
علی یارتون
مشکل دهن هایی که اون حرف هارو میزنن نیست مشکل ذهن هایی هستند که فکر نمیکنن که متاسفانه من کم ندیدم! اتفاقا اون ها از فقدان بصیرت یا شعور یه عده سواستفاده میکنن! وگرنه کسی بدون مشتری نون نمیپزه!
بله واقعاً آدما هم باید بصیرتشون رو تو این موارد افزایش بدن .
یه ضرب المثل هست ک میگه ” تا ابله در جهان هست ، مفلس در نمی ماند “ .
فکر میکنید هزینه زنان بی سرپرست و بدسرپرست از کجا باید داده بشه؟ باید از بودجه آموزش و درمان و عمران و دفاع و ... تخصیص داده بشه ولی استادیوم رفتن یه دلخوشی بی هزینه ست.
من که قلبم درد میگیره وقتی میشنوم فلان مرجع گفته با استادیوم رفتن خانم ها مخالفه چون ضرورتی نداره؛ اصلا آدم در این استدلال میمونه که یعنی استادیوم رفتن آقایون ضرورته یا اصلا خود فوتبال ضروری داره؟ مگه همه چیز در دنیا به ضرورته؟
استادیوم هم دوره ای و ذوقی میطلبه، من نوجونی برعکس الان خیلی فوتبالی بودم و شاید ربع کلاسمون هم همینطور دوست داشتن برن استادیوم و بازی ها رو دنبال میکردند و حتی از نتایج لیگ قهرمانان اروپا با هم حرف میزدیم. چه دلیلی داره دختربچه هایی که ذوق فوتبال رو دارند نتونن به استادیوم برن؟ و واقعا این چیز کوچیکیه؟
واقعا چی شده که به اینجا رسیدیم که برای خود ما خانم ها این تفاوت های بیجای بین مرد و زن باید کوچک به حساب بیاد؟
بله ، منم متوجهم که استادیوم رفتن هم میتونه برای خانوم ها اتفاق بیوفته ، امنیت و ... رو هم میشه ب راحتی تامین کرد اونجا . اینکه چرا عملی نمیشه رو نمیدونم... ولی اینجا بحثم اولویته . از اینکه هر کسی خودشو مدافع حقوق زن میدونه ، فقط ب یه بحث تفریحی و حد اقلی میپردازه گله دارم .
امکان آواز خوندن هم تا جایی ک میدونم وجود داره ، فقط سعی بر اینه محدودیت های شرعیش رعایت بشه .
وگرنه از سالیان قبل خواننده های زن کنسرت داشتند ، مثل مهدیه محمد خانی که حتی آلبوم هم منتشر کرده .
همینطوره. با چنین فضاسازی هایی دیگه نیاز نیست نسبت به فساد و رانتخواری و نجومی بگیران و پدیده آقا زادگی و ... پاسخگو باشن. مردم سرگرم چیزهای دیگه ان. فکر میکنم دولت بی تدبیر ناامید تنها کارنامه ی موفقی که داره همین باشه.
ممنون.
ممنون از همین مقدار همراهیتون :)
همون بهتر که یه نویسنده ی ویرگولی رییس جمهور بشه!!! چه شود!!!
ممنون از وقتی که گذاشتید
در مورد خواسته های زنان، به نظرم موارد دیگری که بسیار هم مبتلا به است رو میشه مطرح کرد. مثلا پیگیری این که دانشگاه ها و شرکت های نسبتا بزرگ مهدکودک داشته باشن تا خانم های متاهل بتونن هم درس بخونن و هم کار کنن و هم به بچه شون برسن.
بله متاسفانه دقیقا همینطوره که میفرمایید
بسیار خوب، من سؤال دارم: این «حقوق جدی تر و واقعی» که میفرمایید دقیقاً منظورتون کدومه؟ به کدوم مشکل باید اوّل رسیدگی بشه؟ مسئلهی زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرن مهمتر هست یا مسئلهی زنانی که بیوه و بدون حامی مالی هستن؟ در مورد «مردم جامعه» چطور؟ به کارگرهای حقوقنگرفته اوّل برسیم یا به بیمارهای نیازمند دارو؟ کارگرها؟ بسیار خوب. اوّل به کارگرهای هپکو برسیم یا به کارگران هفتتپه؟ هپکو؟ باشه. اوّل به اونهاییشون که بازنشسته هستن و حقوق بازنشستگی رو دریافت نمیکنن برسیم یا به اونهایی که استخدام رسمی هستن و حقوق نمیگیرن؟
میبینید؟ روی هر مشکلی که بخواید دست بذارید میشه ادّعا کرد که فلان مشکل بزرگتره و اوّل باید به اون رسید و البته در نهایت هم هیچ یک از مشکلات حل نمیشن. مثل کوهی که قرار هست از میان برداشته بشه ولی با برداشتن هر سنگ یا سنگریزهای شروع کنید یکی میاد میگه فلان سنگ بزرگتر هست و باید اوّل با اون شروع کنید! به این ترتیب بجای این که سنگی جابهجا بشه، تمام وقت فقط صرف جستجوی بزرگترین سنگ برای شروع میشه.
هرکسی دغدغهها و مشکلاتی برای خودش داره. یک نفر به فکر پاکسازی محیط زیست از زباله هست. یک نفر به فکر حفظ حیات وحش هست. یک نفر به فکر حقوق پرداختنشدهی بازنشستگان هست. یک نفر به فکر رفع مشکلات سربازی اجباری هست. یک نفر به فکر حذف مافیای کنکور هست. یک نفر به فکر جلوگیری از فرارهای مالیاتی هست. حالا شما وایسید به تکتکشون بگید «گشنگی نکشیدی عاشقی از سرت بپره!»؛ این چه چیزی رو میخواد حل کنه؟
خوب شما هم کمپین راه بندازید برای مطالبهی آنچه فکر میکنید «حقوق جدی تر و واقعی» هست. مگر جلوی شما رو گرفتن؟ مگر دسترسی شما به شبکههای اجتماعی کمتر از دیگران هست؟ اون زمانی که تأثیرگذاری از طریق رادیو و تریبون و منبر انجام میشد گذشت؛ الآن توی عصر ارتباطات هستید و کلّ جهان میتونه صداتون رو بشنوه. چرا بجای ایراد گرفتن از بقیه، خودتون راجع به هرچیزی که فکر میکنید مهمتره کمپین راه نمیاندازید و صحبت نمیکنید؟ کسی جلوتون رو گرفته؟ کمپینهای بقیه مانع راهاندازی کمپین توسّط شما میشه؟
در نظر داشته باشید که یک نفر میتونه همزمان با کلّی آدم مختلف همدردی کنه و برای رفع مشکلاتشون باهاشون همکاری کنه. من کارگر نیستم ولی به این معنی نیست که نمیتونم با کارگرها همدلی داشته باشم. من زن نیستم ولی به این معنی نیست که نمیتونم با زنان همدلی داشته باشم. من بازنشسته نیستم ولی به این معنی نیست که نمیتونم با بازنشستهها همدلی داشته باشم. و مهمتر از همه، اگر با یک قشر همدلی داشتم و مشکلات یک قشر من رو تحت تأثیر قرار داد، دلیل نمیشه که نتونم با اقشار دیگه همدلی داشته باشم و مشکلاتشون من رو تحت تأثیر قرار ندن.
یک کوه پیش روی همهی ماست که باید برداشته بشه و هرکسی هم یک استراتژی داره. یک نفر خطر ریزش کوه خونهاش رو تهدید میکنه و سعی داره اوّل با برداشتن تختهسنگهای لغزان شروع کنه. یک نفر غباری که از کوه بلند میشه تنفّسش رو مختل کرده و سعی داره با پاکسازی خاکها و خردهسنگهای کوهپایه شروع کنه. یک نفر عبور و مرورش بخاطر کوه سخت شده و ترجیح میده با حفر تونلی در دل کوه شروع کنه. دو گزینه برای این اجتماع موجود هست: ۱- مشاجره کنن سر این که دغدغهی کی اساسیتره و تا ابد بگردن به دنبال بهترین نقطهی شروع. ۲- باهم از یک جایی شروع کنن!
فراهم کردن شرایط ورود زنان به استادیوم هم بعید میدونم مسئلهی چندان دشواری باشه که حداقل سه دهه هست داره سرش مشاجره میشه! عربستان تونست در عرض یک هفته به قضیه خاتمه بده و قسمتی از استادیوم رو جدا کنه برای زنان؛ ولی ما سه دهه هست که علیرغم تمام این مشاجرهها و همچنین تمام دردسرهایی که از سمت فیفا برامون درست شده یا ممکنه درست بشه، هنوز «زیرساختها فراهم نیستند»! تازه یادمه چندی پیش توی اخبار میخوندم که قصد دارن دستگاههای هوشمندی بیارن برای تشخیص خودکار هویت تا مطمئن بشن هیچ زنی یواشکی هم وارد نمیشه! چرا این وجود مشکلات بزرگتر رو به دولت گوشزد نمیکنید که بجای این کارها و این مقاومتها و هزینههای بیهوده، یک بار برای همیشه به قضیه خاتمه بده و تمرکزش رو روی مسائل جدیتر بذاره؟!