کمالگرایی، کمالطلبی یا ایدهآل طلبی، واژههایی هستند که احتمالا تابهحال آنها را شنیدهاید؛ به زبان خیلی ساده، وقتی که شما یک هدف به دور از واقعیت را برای خود در نظر میگیرید و سعی میکنید با صرف زمان زیاد به آن برسید، یک انسان ایدهآل گرا یا کمال گرا محسوب میشوید (کمی جلوتر دربارهی تفاوت این واژهها صحبت میکنیم) البته که تعریف کمالگرایی چیزی بیش از اینهاست و در این مقاله از همکلاسی قصد داریم کمی بیشتر با این موضوع آشنا شویم و ببینیم کمال طلبی بیش از حد، چگونه میتواند حسابی شما و دانشآموزانتان را به دردسر بیندازد؟
کمالگرایی یا کمال طلبی که انگلیسیزبانها، هر دو واژه را با عنوان Perfectionism بهکار میبرند، تقریبا معنایی نزدیک به هم دارند و با توجه به جایی که از آنها استفاده میکنیم، میتوانند اندکی متفاوت باشند؛ افراد اهل فن در بسیاری از متون روانشناسی، از واژهی «کمال طلبی» استفاده میکنند و برعکس، در متون فلسفی، بیشتر اوقات واژهی «کمالگرایی» استفاده میشود؛ از آنجایی که اکثر ما فارسیزبانها، در گفتگوهای روزمرهی خود از واژهی «کمالگرایی» استفاده میکنیم، ما هم برای سادگی در خواندن این مقاله، همین واژه را بهکار میبریم.
اما در کنار این دو واژه، مفهوم دیگری به نام «ایدهآل گرایی» هم داریم که تفاوتهایی با دو واژهی قبلی دارد؛ در زبان انگلیسی، ایدهآل گرایی را Idealism مینامند؛ یک فرد ایدهآل گرا کسی است که اهدافی غیرواقعی و دور از ذهن برای خود در نظر میگیرد و چون دستیابی به چنین اهدافی تقریبا غیر ممکن است، فرد انگیزهای برای حرکت یا تلاش برای دستیابی به اهدافش ندارد و از دور مثل یک «طبل تو خالی» به نظر میرسد.
احتمالا تا الان متوجه مفهوم کمالگرایی شدهاید، هنگامی که فردی استانداردهای بسیار بالایی برای انجام کارها یا اهداف خود در نظر میگیرد، یک انسان کمالگرا محسوب میشود؛ افراد کمال گرا حتی چیزی که ذرهای کمتر از استانداردهایشان باشد را نمیپذیرند؛ البته کمالگرایی همیشه هم بد نیست و بعضی اوقات میتواند به شما کمک کند تا با در نظر گرفتن اهداف بلند پروازانه، کیفیت کارهای خود را بالا ببرید؛ پس میتوانیم این خصیصه را به دو نوع کمالگرایی مثبت و کمالگرایی منفی تقسیم کنیم.
افرادی که کمالگرایی مثبت یا کمالگرایی «سازگار» دارند، همیشه استانداردهای خود را بهبود میدهند و سعی میکنند به آنها دست پیدا کنند، این دسته از افراد برای رسیدن به استانداردهایشان تلاش میکنند و روی توسعه مهارتهای فردی خود کار میکنند؛ این نوع از کمالگرایی در اغلب موارد نهتنها، آسیبی به روند کارهای شما نمیزند، بلکه میتواند باعث پیشرفتتان در کارها نیز بشود؛ اما مراقب باشید که به نوع منفی کمالگرایی تبدیل نشود.
برخلاف کمالگرایی مثبت که میتواند باعث پیشرفت و رشد مهارتهای فردی ما شود، نوع منفی کمالگرایی که به آن کمالگرایی «ناسازگار» نیز میگویند، به شدت آسیبزا و مشکلساز خواهد بود؛ در این نوع از کمالگرایی، افراد بههیچوجه اشتباهات را نمیپذیرند و کوچکترین تفاوتی با استانداردهایشان را تحمل نمیکنند؛ این افراد معمولا از شکست میترسند و در صورت نرسیدن به اهداف خود دچار غم و احساسات منفی بیش از حد خواهند شد.
همانطور که اشاره کردیم، کمالگرایی منفی میتواند حسابی شما را به دردسر بیندازد و باید سعی کنید تا حد امکان بر آن غلبه کنید، ترس از شکست و بروز احساسات منفی، بخشی از مشکلات کمالگرایی منفی هستند؛ اما مشکلات دیگری هم در این نوع از کمالگرایی وجود دارد، مواردی مثل:
بزرگترین مشکلی که کمالگرایان منفی با آن دستوپنجه نرم میکنند، مسئلهی کمبود زمان است؛ این افراد بخش زیادی از زمان خود را روی جزئیات میگذارند و همین عامل باعث میشود از اصل موضوع دور بمانند؛ چنین افرادی معمولا نمیتوانند کارهای خود را به موقع تحویل دهند و حتی گاهی اوقات برای پیدا کردن بهترین راهکارها به قدری تعلل میکنند که آن کار هیچگاه آغاز نخواهد شد.
کمالگرایان منفی، معمولا هیچگاه به چیزی که دارند قانع نیستند و همین موضوع میتواند عاملی برای کاهش اعتماد بهنفس آنها باشد، این افراد فکر میکنند اگر به استانداردهایشان نرسند از سمت بقیه مورد سرزنش قرار میگیرند و همین موضوع عاملی است برای اینکه همیشه دچار تردید و اضطراب باشند.
ضمن اینکه چنین افرادی معمولا دستاوردها و موفقیتهای خود را نادیده میگیرند و تنها نقاط منفی یک کار را میبینند و همین موضوع نیز عاملی برای کاهش اعتماد بهنفس آنهاست.
کمالگرایان ناسازگار (منفی) معمولا جسارت ایجاد تغییر و کشف چیزهای جدید را ندارند، همین موضوع میتواند جلوی ریسکپذیری و کنجکاوی این افراد را بگیرد؛ در حالی که خلاقیت و کنجکاوی، میتواند راههای تازهای را پیشروی افراد قرار دهد، کمالگرایان منفی به دلیل ترس از نتیجهی این تغییرات معمولا ریسک نمیکنند و روشهای روتین و تکراری خود را ادامه میدهند.
بسیاری از افراد کمالگرای منفی، تفکر صفر و صدی (همه یا هیچ) دارند؛ از نظر آنها یک چیز یا خوب است یا بد و هیچ حد وسطی برای آن در نظر نمیگیرند، اگر انجام یک پروژه را بر عهدهی آنها بگذارید، به قدری روی جزئیات و خوب بودن خروجی تمرکز میکنند که اساسا آن پروژه، هیچموقع به سرانجام نخواهد رسید؛ چون این دسته از افراد به حد وسط قانع نیستند و ترجیح میدهند یا هیچ کاری انجام ندهند یا کیفیت کارشان صد درصد باشد؛ شاید اینطور به نظر برسد که چنین ویژگی میتواند یک عامل مثبت برای بهبود کیفیت کارها باشد، اما توجه داشته باشید که معمولا در کمالگرایان منفی، به شکل یک وسواس ذهنی ظاهر میشود.
مهمترین کاری که باید برای مقابله با کمالگرایی انجام دهید، این است که اهداف واقعیتری را برای خود در نظر بگیرید، اهدافی که احتمالا میتوانید به سادگی به آنها برسید؛ اما چند توصیهی دیگر هم هست، که میتواند جلوی کمالگرایی منفی را در شما بگیرد.
اگر میخواهید با کمالگرایی خداحافظی کنید، باید این موضوع را بپذیرید که لازم نیست همیشه کامل باشید و در بسیاری از مواقع، ۸۰ درصد نتیجهی کارتان به قدری خوب است که میتواند کاملا رضایتبخش باشد؛ لازم نیست همیشه انتظار خروجی ۱۰۰ درصدی داشته باشید و خودتان را به خاطر ایدهآل نبودن سرزنش کنید؛ همچنین بدانید اگر یک کار را شروع کنید و کمکم آن را کامل کنید، بهتر از این است که هیچگاه کارتان را شروع نکنید!
آیا شما هم تابهحال دچار کمالگرایی شدهاید؟ کمالگراییتان از نوع مثبت بوده یا منفی؟ چه کارهایی برای غلبه بر کمالگرایی خود میکنید؟ برای اینکه دانشآموزانتان دچار کمالگرایی نشوند، چه کاری انجام میدهید؟ دیدگاهها و تجربیات خود را با ما و سایر کاربران همکلاسی به اشتراک بگذارید.
منبع: همکلاسی