اندیشه بنیادین «فلسفه نقدی» کانت را در نقدهای سهگانه او، «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم»، میتوان یافت. ارتباط نقدهای سه گانة کانت بعد از او همیشه جای بحث بوده است.
سوال همیشه مطرح شده اینکه، ارتباط «عقل نظری» و «عمل» کجا و چگونه است؟ نقد قوة حکم چه ارتباطی با آن دو دارد؟ کانت نخستین کسی بود که برای این پرسشها به دنبال پاسخ میگشت. او نقد عقل محض را مربوط به «عالم پدیدارها» و نقدی«شناخت شناسیک» میداند. نقد عقل عملی به جهان فرامحسوس مربوط است. از نظر او، این نقد و مسئله آن یعنی اخلاق، مهم ترین بخش فلسفة انتقادی است. چونکه شرطهای استعلایی این نقد در واقع برای جهان فرامحسوس وضع میشود. بنابراین بنیادیتر از فرضهای استعلایی نقد اول است.
نقد عقل محض کانت، به گفتهی فیلسوفان جدید، مهمترین اثر او است. او در این کتاب به صورت مفصل، درباره ویژگیهای عقل و توان آن در شناخت متافیزیک بحث میکند. کانت به بررسی و تقسیمبندی مقولات شناخت و نیز بررسیِ محسوسات، ادراک و عقل محض میپردازد. او عقل، محسوسات و ادراک، و ویژگیهای عقل محض در شناخت متافیزیکی را شرح میدهد. همچنین به «منطق، تحلیل و دیالکتیک استعلایی» میپردازد.
در شناخت «منطق استعلایی»، کانت قواعد ذهنی پیشینی را مورد نقد قرار میدهد. نقد در معنای سنجش کارایی. کانت از رشته راهنما استفاده میکند و میگوید که فاهمه یا درک همان قوه حکم کنندهاست که عملکردش همان مقولهها هستند. فاهمه در واقع قوه شناخت از طریق مفاهیم است که این عمل همان حکم کردن است و ذهنیات را به هم مربوط میکند.
تحلیل استعلایی منطق، «آنچه درست است»، تعریف شده است. تحلیل استعلایی شامل دو بخش «تحلیل مفاهیم» و «تحلیل اصول» است که اولی استنتاج متافیزیک مفاهیم محض و استنتاج استعلایی این مفاهیم و دومی سیستم اصول را نتیجه میدهد.
دیالکتیک استعلایی، «منطق آنچه نادرست است»، تعریف شده است. دیالکتیک استعلایی بخشی از کتاب نقد عقل محض کانت است که راجع به تأمل استعلایی توضیح میدهد که در هر تأمل عقل محض سه ایده اصلی (نفس و جهان و خدا) را تولید میکند و این ایدهها مفاهیم محض فاهمه را وحدت میبخشد. دیالکتیک استعلایی کانت به سه بخش مغالطه و تعارض و ایدهآل تقسیمبندی میشود. وقتی صحبت از دیالکتیک میشود، همه منتظر تضاد هستند در دیالکتیک استعلایی. کانت اما از تضادهایی صحبت میکند که از مفاهیمی جهان به وجود میآیند.(1)
«نقد عقل عملی»، دنبالهی نقد اول کانت است و به فلسفه اخلاق میپردازد. نقد عقل عملی را با این هدف نوشت که هم دامنهٔ گستردهتری را از بنیاد مابعدالطبیعه پوشش بدهد و هم دیدگاههای اخلاقیاش را در چارچوب نظام فلسفهٔ انتقادی خود جای بدهد. پروژه نقادی کانت شامل ایجاد محدودیتهایی برای حوزههایی بود که ذهن میتوانست در آنها تأمل کند. کانت با تمایزگذاری بین پدیدارها (فنومنها) و اشیا در خود (نومنها)، ذهن را تنها دارای قابلیت شناخت پدیدارها دانست و نومنها را از حوزه شناخت عقل انسان خارج کرد. کانت در نقد دوم اما کوشید به پرسش ((چه باید کرد؟)) پاسخ بدهد و با استنتاج عقلانی قاعده طلایی، حوزه عقل عملی را مشخص نمود. نقد عقل عملی یا نقد دوم فلسفه اخلاق عصر روشنگری است؛ بدون توجه به منفعتی که عمل اخلاقی برای انسان دارد.(2)
نقد قوهی حکم اثری است که نقش میانجی و پیونددهندهی دو اثر دیگر، یعنی نقد عقلِ محض و نقدِ عقلِ عملی را بر عهده دارد و گذار از فلسفه نظری به فلسفهی اخلاق را عملی میکند. کانت، همانگونه که برای عقل محض و عقل عملی اصولی پیشین جستجو میکرد، برای قوه حکم نیز، که قوهای است مربوط به احساس لذت و الم، در جستجوی مبانی پیشین برآمد و کوشید فلسفهای پیشین از ذوق برپا کند. مبنا یا اصل بنیادیِ نهفته در شالوده قوه حکم، غایتمندی طبیعت است. این غایتمندی به دو صورت ممکن است: یا صوری و ذهنی یا واقعی و عینی. حکم بهغایتمندی صورت یک عین بدون آنکه هیچ غایت معینی برای آن قائل شویم، حکم زیباشناختی است، و اگر غایت معینی برای آن در نظر بگیریم، حکم غایتشناختی است. بر همین مبنا، نقد قوه حکم نیز به دو بخش اصلی تقسیم میشود: در بخش اول، فلسفه ذوق (مبحث زیبا و والا)، و در بخش دوم، غایتشناسی و غایتشناسیِ طبیعت بررسی میشود، و بدینگونه سرانجام تأمل درباره زیبایی و نظم، زیباشناسی و غایتشناسی، در یک کل واحد، بههم پیوند مییابد. درک ساختار جامع فلسفه نقادیِ کانت بدون درک مباحث این اثر، که به گفته کاسیرر «بیش از هر اثر دیگری عصب زمانهی خود را تحریک کردهاست» میسر نیست.(3)
منابع:
1.کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، ترجمهی میر شمسالدین ادیبسلطانی، ویراست ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲؛ ۱۳۸۳.
2.کانت، ایمانوئل، نقد عقل عملی، رحمتی، انشاءالله (مترجم)، تهران: نور الثقلین، ۱۳۸۵
3.کانت، ایمانوئل، نقد قوه حکم، ترجمهی عبدالکریم رشیدیان، تهران: نشر نی