Samireh Hanaei . سمیره حنائی
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

مشخصات مدرنیته و نسبت آن با روشنگری

مدرنیته دوره‌ای تاریخی در اروپاست که در آن، تفکر «روشنگری» رواج یافت. تفکر بازتابی، جهان‌گرایی سکولار و کثرت‌گرایی سه ویژگی مهم مدرنیته تعریف شده است. در توضیح تفکر بازتابی می‌توان نگاه رفلکسیو را مثال زد. نگاهی به درون خود. این نوع نگاه در آثار تاریخی مانند نوشته‌های بیهقی و ابن‌خلدون نیز مشاهده می‌شود. جهان‌گرایی سکولار عبارت است از توصیف پدیده‌های جهانی با ویژگی‌های جهانی. یعنی اتفاقات مختلف را به ماوراطبیعه یا مذهب نسبت ندهیم. کثرت‌گرایی نیز که همانطور از نامش پیداست، به معنای پذیرش نظرات مختلف و باورهای متعدد است. در مدرنیته نگاه تامل ورزانه افزایش پیدا می‌کند. مفاهیم به جدید و قدیم دسته‌بندی می‌شوند. مقاومت در برابر شک و تغییر کاهش می‌یابد. دکارت، جان لاک، دیوید هیوم و امانوئل کانت از جمله فیلسوفان این دوره هستند. کانت در رساله‌ای، به طور مشخص به مفهوم روشنگری پرداخته است.

روشنگری، براساس رساله امانوئل کانت، «خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است». کانت صغارت را ناتوانی در به کار بردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری توصیف می‌کند. روشنگری درواقع استقلال فکر است. به گفته‌ی او «اگر آزادی داده شود، روشنگری تقریبا گریز ناپذیر است». فرد بدون توسل و به امید دیگری، خود می‌اندیشد. کانت در رساله پاسخی به سوال روشنگری چیست، به بررسی صغارت و بندگی فکری انسان‌ها و راه‌های رهایی از آن می‌پردازد. به گفته‌ی کانت در ابتدای رساله، «تنبلی» و «بزدلی»، علت اصلی ماندن انسان در یوغ بندگی دیگران با وجود بلوغ جسم و فکر است. آسودگی بندگی به نسبت اندیشیدن موجب تداوم بندگی می‌شود. او اشاره می کند که کسانی که سرپرستی فکری صغار را بر عهده دارند زود در می‌یابند که بخش اعظم نوع بشر، حرکت به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار که خطرناک نیز می‌دانند. او همچنین به هشدار قیم‌ها به بردگان نیز اشاره می‌کند. می‌گوید پس از رام کردن خلق به مثابه گاو و انداختن یوغ بندگی، آن را از گردن خود کنار نگذارند چراکه خطر آنها را تهدید می‌کند. توصیه به تفکر عمق و بازتابی در سراسر نوشته کانت دیده می‌شود.(1)

کانت به گونه‌ای تفکر نقادانه را در امور ایدئولوژیک را نیز توصیه می‌کند. از قوانین و اعتقادات جزمی (ابزارهای مکانیکی برای استفاده یا سو استفاده عقلانی از مواهب طبیعی بشرند) به عنوان بندهایی که صغارت فرد را دائمی می‌کند نام می‌برد. به نظر کانت چون فرد به آزادی از این بندها عادت ندارد، حتی اگر آن را بگسلد بار دیگر هم در گذر از صغارت مردد است.(پائیلو کوئیلو که می‌گوید انسان‌ها بهترین راه را می‌بینند اما از راهی می‌روند که به آن عادت دارند.) او حتی کشیش را، در مقام پژوهشگر، در انتقاد به محتوایی که تبلیغ می‌کند، آزاد می‌بیند. به گفته‌ی او در مقام کارگزار باید به قوانین پایبند بود اما در مقام یک پژوهشگر، به نقد امور و بیان مشکلات و نواقص پرداخت.(2)

  1. درمورد خطرناکی اندیشیدن می توان رفتار حکام خودکامه را مثال زد. گرفتن آزادی بیان و حق دسترسی به آزادی اطلاعات و ارتباط با دنیای بیرون از نمونه های محدود کردن مردم است. این کار برای جلوگیری از جوانه زدن اندیشه های جدید، اعتراض و حق خواهی انجام می‌شود.
  2. قوانین و اعتقادات به عنوان بندی برای صغارت نام برده شده‌اند. چراکه ما را پایبند به پذیرش و رعایت اموری می‌کنند که در گذر زمان، صحت آن شاید تغییر کرده باشد. همین بایدها و نبایدها دایره اندیشه را محدود و مشخص می‌کند. فراروی از این حصار، در ادیان ارتداد نام گرفته است. قوانین اگر برگرفته از قراردادها باشند، حاصل فکر جمعی بوده‌اند. شاید منظور کانت قوانین تغییرناپذیری بوده که مانند ادیان، قابل تغییر و اصلاح نبوده است.
*استفاده از مقاله با ذکر منبع بلا مانع است.
فلسفهنویسندگیمدرنیتهعصر روشنگری
روزنامه نگار و سردبیر bourqanews.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید