پارت3
بی توجه به اونا از اتاق اومدم بیرون میخواستم
برم که خانم رضایی صدام زد
-هانیه جان
برگشتم و یه نگاه بهش کردم
-جانم خانم
-بیا تا گروه باهات اشنا بشه
-با من؟؟
-اره عزیزم
خیلی ریلکس رفتم کنار خانم رضایی
یاشار=ایشون همون خانمی هستن که خانم رضایی
کلی ازشون تعریف کردن
عین برج زهر مار یه گوشه نشسته بودم امیر یه نیشخند
زدو گفت=افتخار اشنایی باهاشون رو دارم
خانم رضایی=کجا دیدینشون
امیر=الان....
رهام حرفشو قطع کرد و گفت
-الان که اومدیم تو دیدیمشون
مدیر=بله درسته.هانیه جان شمام برو با نرگس حاضر شو الان اجرا دارید
-چشم خانم
میخواستم برم بیرون که امیر گفت
-هانیه خانم مراقب باش اقای طلیسچی بیرونی نری تو شکمش
باشنیدن اسم طلیسچی کلی تعجب کردم ولی یه نگاه عاقل انر صفیه بهش انداختم
-میرجلالی هستم
از اتاق اومدم بیرون رفتم توی اتاقی که تمرین میکردیم با یه نیشخند وارد شدم
دریا=کجایی دختر
-جهنم دره
-چی شده
-با یه موجود مزاحم دعوام شده
نرگس=کیی
-امیر
-امیر کیه؟؟
-مقاره
دریا=برو بابا
-به جون تو
نرگس=کجا دیدیش
-تو مرسه
-مدرسهههههههه
-اره اومدن اینجا
-چرا؟؟
-من چه میدونم اعصابم بهم ریخت راستی نرگسی طلیسچی هم اومده
نرگس=نهههه باباااااااا
-نمیدونم امیر گفت
کل ماجرا رو براشون تعریف کردم بیشعورا کلی خندیدن رفتم واسه مجری گری..........