ورود
ثبت نام
هانیه
خواندن ۱ دقیقه
·
۶ سال پیش
پارت3
پارت3 بی توجه به اونا از اتاق اومدم بیرون میخواستم برم که خانم رضایی صدام زد -هانیه جان برگشتم و یه نگاه بهش کردم -جانم خانم -بیا تا گروه باهات اشنا بشه -با من؟؟ -اره عزیزم خیلی ریلکس رفتم کنار خانم رضایی یاشار=ایشون همون خانمی هستن که خانم رضایی کلی ازشون تعریف کردن عین برج زهر مار یه گوشه نشسته بودم امیر یه نیشخند زدو گفت=افتخار اشنایی باهاشون رو دارم خانم رضایی=کجا دیدینشون امیر=الان.... رهام حرفشو قطع کرد و گفت -الان که اومدیم تو دیدیمشون مدیر=بله درسته.هانیه جان شمام برو با نرگس حاضر شو الان اجرا دارید -چشم خانم میخواستم برم بیرون که امیر گفت -هانیه خانم مراقب باش اقای طلیسچی بیرونی نری تو شکمش باشنیدن اسم طلیسچی کلی تعجب کردم ولی یه نگاه عاقل انر صفیه بهش انداختم -میرجلالی هستم از اتاق اومدم بیرون رفتم توی اتاقی که تمرین میکردیم با یه نیشخند وارد شدم دریا=کجایی دختر -جهنم دره -چی شده -با یه موجود مزاحم دعوام شده نرگس=کیی -امیر -امیر کیه؟؟ -مقاره دریا=برو بابا -به جون تو نرگس=کجا دیدیش -تو مرسه -مدرسهههههههه -اره اومدن اینجا -چرا؟؟ -من چه میدونم اعصابم بهم ریخت راستی نرگسی طلیسچی هم اومده نرگس=نهههه باباااااااا -نمیدونم امیر گفت کل ماجرا رو براشون تعریف کردم بیشعورا کلی خندیدن رفتم واسه مجری گری..........
پارت
3
هانیه
دلنوشته میزارم برای امیر مقاره
دنبال کنید
شاید از این پستها خوشتان بیاید