خب، من از هرجا رونده شدم، هروقت و هرروز و هرساعت اومدم اینجا! اومدم اینجا نوشتم که آااای ملت،دلم تنگه؛ آآآآی هم وطن،خسته ام؛ آآی فلانی، ول نمیکنن! ولی الان چی؟ هیچی؛ هیچیه هیچی. اومدم بنویسم از دوران و روزگار، از اینکه تا الان چی شد و داره چی میشه، البته دروغ نگم دل و دماغ اینکه چی شد و چی ها نشد رو ندارم؛ ولی براتون از چی ها داره میشه میگم، که یعنی مثلا شما نمیدونید و الان درحال زندگی نیستید؛ بلخره آدمی باید یجوری به یه طریقی کار عبث بکنه دیگه! نمیشه که مفید مفید مفید تا کی؟ به کجا این همه مفیدو ببرم آخه؟ شماهم نوشتن منو جدی نمیگیرید نه؟ احساس میکنید یکی اومده یه چی بگه و بره! ولی نه آقا نه لیدی این حرفا چیه! الان من و شما جفتمون تو کروناییم! درسته یا نه؟ جفتمون کله هامون خرابه به خاطر این اسیری، درسته یا نه؟( حالا بیاید کامنت بزارید که نه من کله م سالمه و دارم عشق دنیارو میکنم، تا بیست امتیاز این مرحله رو بگیرین) همه ی اینا به کنار، جفتمون دلمون برای کلی چیزه قبل این کرونای فلان فلان شده تنگ شده، دلمون برای کافه و کوفت و زهرماره بیرون خونه لک میزنه ولی خب چه میشه کرد، فعلا باید بشینیم همو بخونیم و لایک کنیم! که چی بشه؟ آفرین،هیچی! ولی خب از آمدن و رفتن کلا همیشه همین بوده، سودی بی سود.
از همه ی اینا که بگذریم، باید تو این وضع همزمان که داریم فشار ناراحت نبودنِ مدام رو تحمل میکنیم، باید امید به آینده و روحیه ی شاداب و نیشِ بازم داشته باشیم که یه موقع خدایی نکرده فلانی که بقلمونه به خاطر ما روحیهی نازنینشو از دست نده و فکر کنه دنیا بد و اَخ و پیفه! که ماهم بگیم نه بابا دنیا هنوز خوشگلیاشو داره! ببین روحیهی منو، ببین این نیشو! خلاصه ناراحت شدنمون به کنار، مسؤلیت اجتماعی بشر و هم خونه بودنمون با دیگران یه کنار خیلی بزرگ! اینجاست که شما مدام فکر میکنی چرا تنها زندگی نمیکنم؟ که باید بگم متاسفم! تنهام زندگی کنید هزارجور سوال دیگه میاد سراغتون، مخصوصا اگر تو تنهاییتون بخواین ناراحت باشین که دیگه دِ بدتر!
خلاصه من رونده نشده از هیچ جا، اومدم پراکنده و مختصر حرف بزنم و بگم زندگی دردسر داره خوشگله، جدی نگیر! چیزه باز من شکر خوردم، بگیر لیدی جون بگیر جنتلمن، چون اگر نگیری اون میگیره ت و افسار بیفته دست اینام که میدونید دیگه، خدارو بنده نیستن!