دلم میخواست نوزده سالم بود یا بیست، هرچی، فقط بیست و نه ساله نبودم.
دلم میخواست کتابفروشی هارو،سریالهارو بدون اینکه حس کنم این کارا برای جوونیه انجام بدم. دلم میخواد کتاب که میخرم حس اینکه چرا اینو زودتر نخوندم بهم دست نده! وقتی سریال میبینم پیش خودم نگم الان وقت سریال دیدن نیست! تو باید الان درگیر کار و شغلت باشی! دلم میخواد برم سرکار ولی شغل مناسب پیدا نمیکنم؛ دلم میخواد درگیر باشم مثل بیست و دو/سه سالگیم برام مهم نباشه چند سالمه و فقط هرکاری که دوست دارم بکنم ولی حس عقب بودن از کار و زندگی و ندونستن اینکه هنوز کجام اذیتم میکنه!
نمیدونم با حسم چیکار کنم، یعنی می دونم ولی نمیتونم، جون ندارم؛ روانم اجازه نمیده بلند شم، خوندن خبرهای اقتصادی و بودن وسط این اقتصاد مغزمو فلج میکنه؛ حس اینکه همه حتی تو این شرایط دارن یهکاری برای بهبود خودشون می کنن ولی من اندر خم یک کوچهم داره دیوونهم میکنه!
ترس دارم، ریسک پذیریم تقریبا داره میاد نزدیک صفر و این برای منی که همهی جوونیم ریسک کردم و ونترسیدم ، وضعیت عجیبیه؛ انگار از اینجا به بعد دلم میخواد ثبات داشته باشم ولی از طرفی هم وقتی درست فکر میکنم اینطوریم که چه ثباتی؟ وقتی تازه دو ساله از وضعیت روانی افتضاح بابت اتفاقهای افتاده برام رسیدم به وضعیت روانی نسبتا سالم، چطور باید کاری که شش سال هیچکاری نکردم و دو سال فقط جوونی کردم رو یهو تو بیست و نه سالگی جمع کنم؟
حالا می فهمید اوضاع کله و مغزم چطوریه؟ خیلی خیط! انقدر بد که هر روز صبح همهی این هارو با خودم مرور می کنم، بعد قرصی که دکترم برای تمرکز داشتن بهم داده رو می خورم و دست و پا شکسته خودمو میرسونم به شب که قرصامو دوباره ساعت نه بخورم که تا دوازده/یک بخوابم بلکه فرداش تا قبل یازده باشم و بتونم یه روزی نجات بدم خودمو!

حالا این وسط فکر می کنید دلم به چی خوشه فقط؟ عشق
عشقی که دارم و هر لحظه تو فکر و جونمه، نعمت بزرگی که دو سال داره می شه دارمش و هیچوقت در مورد بعداها بهش فکر نمیکنم، چون این یکی رو نمی تونم هندل کنم و سعی می کنم با تکنیک هرچه پیشآید خوش آید بگذرونم؛ و واقعا تا اینجا نجات دهنده و نقطهی امیدم بوده؛ خیلی ازش الان نمیگم چون الان در دوران قاعدگی بهسر میبرم و فکر میکنم نشه حق کلام رو در موردش گفت، میذارم برای زمانی دیگر.
پس همینکه تونستم تراوشات ذهنیم رو امروز بیان کنم خوشحالم و امیدوارم پایدار باشد.
والسلام و نامهی گیج کننده و از هر چمن گلی من هم تمااام.