ویرگول
ورودثبت نام
حانیه
حانیه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

آبی

گاهی بی تاب میشوم ناگهان. انگار که منتظر دوستی قدیمی باشم و طاقتم طاق شود. گاهی دلتنگ جملات میشوم. دلم پر میشود. از غم، از شادی، از شوق، از دلتنگی... از زندگی. و لحظه مقدس نوشتن. من منشور میشوم و کاغذ رنگارنگ.

اقیانوسی خلق میشود که قطره به قطره اوج زیباییست. خروشان و عمیق.

و من به تماشای آن نشسته ام؛ مست رقص جمله ها.




نوشتنآبییهویی
نوشته های کم جان دختر، خیلی زود در ذهن ناپدید میشدند؛ گویی هرگز وجود نداشته اند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید