خلا
حالا فقط من زنده ام. شب. در نیمه های شب، اهنگ، نوشتن
انگار چیزی که پیشتر فراموش شده بود پس از شلوغی های روزانه سربراورده است. خود را در اغوش میکشم و تمام زخم ها و دردهایش را نادیده میگیرم و برایش از رنگ ابر ها میگویم.
ادمیان و دنیایشان به کنار، سکوت را دوست دارم