اکثر ما ادم ها با تحویل سال نو تصمیم میگیریم و با خودمون عهد میکنیم که چیزای زیادی رو تو زندگیمون تغییر بدیم و سوال اینه که چرا به نو شدن سال انقدر اهمیت داده می شه؟ و آیا واقعا می تونه انقد که فکر می کنیم روی زندگیمون تاثیر گذار باشه؟ و آیا این تحویل سال که فقط یک اتفاق توی تقویم هست میتونه این قدرت رو بهمون بده که به جاهایی تو زندگیمون برسیم که رسیدن به اون ها راحت نیست؟
من ازتون میخوام که واقع بین باشیم! اگر بخوایم واقع بینانه به قضیه نگاه کنیم باید پاسخ بدیم که نه! سبک زندگی و عادت های ما بخشی از هویت و شخصیت ما هستند و تحویل سال نمی تونه ما رو از کسی که وقتش براش اهمیتی نداره به کسی تبدیل کنه که کتاب رو به اینستاگرام ترجیح میده. چیزی که ما لازم داریم ساخت عادت هایی هست که ما رو به این اهداف می رسونه و شاید دلیل اینکه اکثر ما تو ساخت این عادت ها شکست میخوریم این هست که راه و روش رو نمیدونیم و گاهی هم با دونستن روش ها برای عملی کردن تنبلی میکنیم و احتمال زیاد این کتاب (آداب روزانه) در کنار مطالعه ی زندگی نامه و عادات روزانه ی بزرگانِ هم عصر ما ، گزینه ی خیلی مناسبی برای این روزهای آغازین سال هست تا راهنما و راهگشایی برای برنامه ریزی های سال جدید ما باشه اون هم از این حیث که ما داریم اداب روزانه ی ادم هایی رو میخونیم که در دوره یی زندگی کردن که هیچ ابزار هوشمندی نداشتن و هیچ ارتباطی مثل ارتباط امروزه در جهان وجود نداشته و ادم ها کمتر از هم خبر د اشتن اما در نهایت بعد از تموم شدن کتاب به این نتیجه میرسی که چه جالب اکثرشون مثل هم عمل کردن ! و بعد که زندگی نامه و عادات روزانه ی بزرگان معاصر رو میخونیم برامون جالب تر میشه که چه جالب اینا هم از گذشتگان الهام گرفتن...
همون طور که از اسمش پیداست زندگی روزمره صد و شصت و یک انسان موفق جهان تو این کتاب قابل دسترسی هست، کتابی که من خوندم از نشر ماهی هست و با ترجمه ی مریم مومنی و بیوگرافیِ نویسنده ی کتاب < میسن کاری> هم تا حدودی در صفحه ی شخصی این نویسنده در اینستاگرام و لیندکین قابل مشاهده ست !
اما حالا به این نکته میرسیم که چرا این کتاب مهمه و چرا من خواستم تو اولین روزهای امسال اینو معرفی کنم ؟ ما زندگیِ صد وشصت و یک انسان مختلف رو میخونیم اونم انسان هایی که هر کدوم نابغه بودن و چیزی رو به بشریت هدیه کردن و زندگی های روزمره یی که آداب روزانه ی هر کدوم با دیگری متفاوت هست و به همین دلیل خوندن این کتاب ایده تازه یی به ادم میده و به شکلی انگیزه بخش دلگرم میشیم که وقتی می فهمیم فلان هنرمند معروف یا فلان نویسنده یا فلان مخترع یا فلان دانشمند که اون اتفاق بزرگ رو تو تاریخ رقم زده ، هم دقیقا عین ما با زندگی روزمره در جدال بوده و تلاش می کرده تا خواب خودش رو تنظیم کنه وحتی به کسی پول میداده تا صبح ها اونو از خواب بیدار کنه و سختی ها رو به جون می خریده تا از دل این کارزار هر روزه دستاوردی به دست بیاره و از همه مهم تر اینو کاملا لمس میکنیم که احتمالا معنی اصلی نبوغ اینه که برنامه ی دراز مدت رسیدن به هدف رو به قدم های کوچک اما پیوسته در طول زندگی روزمره تقسیم کنیم درست مثل همه ی گذشتگانی که قبل از ما با نبود این امکانات و تکنولوژی این کار رو کردن.
مثلا برای خود من هیجان انگیز بود وقتی دیدم چارلز دیکنز دقیقا عین من وسواس فکری داشته و باید میز کارش مرتب و تمیز می بوده و بسیار هم کمال گرایی داشته .
مثلا یه تیکه از زندگی روزمره ی آقامون فروید رو که تو صفحه ی 54 کتاب نوشته شده رو براتون نقل به مضمون میکنم: و خواهید دید که چه زمان بندی درست و منظمی داشته
<همسرش مارتا خانه را اداره می کرد او لباس های فروید را مرتب می ساخت، برایش دستمال انتخاب میکرد و حتی روی مسواکش خمیر دندان می گذاشت، فروید هر روز ساعت 7 صبح از خواب بیدار میشد ، صبحانه می خورد و ارایشگری که هر روز به خانه می امد ریش او را مرتب می کرداز ساعت 8 تا ظهر بیمار می دید و ساعت یک وعده ی غذای اصلی اش را می خورد...>
خلاصه که اگه فقط چشم هامونو ببندیم و ارزو کنیم که به چیزایی که میخوایم برسیم بذار بهت بگم که تو طول سال قرار نیست که معجزه ببینیم چیزی که لازم داریم ساخت عادت های درست هست .