چند سال پیش، فرصتی شد تا در مراسم یادبود یکی از مشاهیر فقید عصر حاضر، حضور داشته باشم؛ در پایان برنامه، از فرزند ارشد خانواده، کلی تقدیر و تشکر کردند؛ هدایای نفیسی، اهداء شد؛ بسیاری از مهمان ها، یکی پس از دیگری و ضمن اهدای هدایا، عکس انداختن باهاش. برنامه که تموم شد و همه پراکنده شدن، من هم مثل بقیه، از سالن بیرون اومدم و مثل تعداد معدودی از دعوت شدگان، کنار خیابون ایستادم و منتظر تاکسی موندم؛ خیلی از مهمونا که ماشین شخصی داشتند، سوار ماشیناشون شدن و رفتن. من وقتی منتظر تاکسی بودم، در کمال تعجب، دیدم همون آقا هم یه کمی اون طرف تر و با کولهباری از هدایا، منتظر تاکسی هستش! خیلی عجیب بود واسم؛ مهمونی که نیم ساعت قبلش، توی سالن و روی سن، ازش کلی تقدیر و تشکر میکردن و واسش قربون صدقه می رفتند؛ احترام می ذاشتن براش؛ هدیه می دادن و عکس می انداختن باهاش، هیچکدومشون اونو سوار نکردن! من اون موقع فهمیدم خیلی از ماها وقتی توی یه جمعی قرار می گیریم، رفتارهای خیلی متفاوتی از خودمون بروز می دیم؛ رفتارهایی که شاید اصلاً اعتقادی هم بهشون نداریم و بیشتر به خاطر خودمون هستش تا دیگران.