Mohammad Reza Bagherpour
Mohammad Reza Bagherpour
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

هزینه یک بشقاب باقلا...

با دوستان رفتیم باقلافروشی محله؛ باقلارو خوردیم؛ حسابی خندیدیم؛ بعدش هم یه دوغ، سرکشیدیم. خیلی‌ حال داد؛ خیلی وقت بود باقلا نخورده بودم؛ بلند شدیم رفتیم. بعد یه ربع ساعتی، متوجه شدم کیفم، جامونده و همرام نیست. خیلی سریع، برگشتم به باقلافروشی اما اونجا چیزی نبود. باقلافروش هم اظهار بی اطلاعی کرد. تموم مدارکم، توی اون کیف بود؛ کارت پایان خدمت، گواهینامه ماشین، پاسپورت، دفترچه بیمه، شناسنامه، کارت های اعتباری بانک و خلاصه، همه هویتم؛ چندتا چک در مبالغ درشت هم توش بود؛ دنیا، رو سرم خراب شد. خیلی، این ور اون ور گشتم؛ سرنخی به دست نیومد. آگهی زدم؛ دادم به در و دیوار محله و خیابون چسبوندند. یه جایزه ۲ میلیون تومانی هم تعیین کردم؛ دوتا شماره هم زیرش نوشتم اما همه این کارها، بی نتیجه شد؛ آخِرسر، یکی از دوستان، پیشنهادی داد؛ گفت: تو که همه چی رو امتحان کردی؛ یه سری هم به اکبرآقا بزن؛ اون، فال بین و رمال چیره دستیه؛ ردخور نداره کارش؛ هر چیزی که گم بشه، می تونه مهره بندازه و بگه کجاست. من اعتقادی به فال و رمالی نداشتم و الآن هم که اصلاً ندارم اما خب، وقتی کسی، توی دریا غرق می شه، دستشو، به طرف یه حباب هم ممکنه دراز بکنه و بخواد حتی از یه چوب اندازه چوب کبریت هم کمک بگیره. رفتم پیشش؛ ماجرارو توضیح دادم؛ چندتا مهره انداخت؛ یه اداء اطوارایی درآورد؛ بعدش گفت: کیف گم شده تو، پیش دلاکه. گفتم: کدوم دلاک؟! من که حموم عمومی نمی رم. گفت: باباجان منظورم، آرایشگاه است. از اون روز به بعد، تموم پیرایشگاه های شهرو، به بهونه سرزدن، سشوار زدن و ریش زدن، گشتم تا سرو گوشی آب بدم و تحقیق کنم اما نتیجه ای نگرفتم.


باقلادوغپولکارت اعتباریدوست
نویسنده، ویراستار متن های فارسی، داستانک و مینیمال نویس. http://bagherpour.rozblog.com/ صاحب طولانی ترین متن فارسیِ بی نقطه با 6280 کلمه، مؤلف کتاب «سراب هویت» Telegram: @laylalalaylaylalalaylaylalay
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید