«وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»(حجرات/۱۳)
قرآن میگوید مقصود از گونهگونی و رنگرنگی شما این بوده است که «تعارف» یعنی «همشناسی» حاصل شود. تفاوتها نباید دستمایهی «تفاخر» باشند.
در وهلهی اول، بکوشید یکدیگر را بشناسید و تنوعها را به چشمِ فرصتی برای آشنایی و شناخت بنگرید. غنای جهان، به تنوعهاست و هر چه شناخت شما از تنوعهای بشری بیشتر باشد، غنیتر و ژرفتر خواهید شد. وقتی با دگربودگی یا دگرباشی روبرو شدید، به جای آنکه در پیِ محکوم کردن باشید، به دنبال «تعارف» و همشناسی برآیید.
همشناسی باعث انس و الفت میشود. آدمیان که یکدیگر را بیشتر بفهمند و بشناسند، راحتتر با یکدیگر خو میگیرند و هم را میپذیرند. همپذیری، میوهی همشناسی است.
حدیث ارزشمندی در این باب آمده است:
«الأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ»(بهروایت بخاری)
یعنی انسانها به مانندِ اعضای یک لشکر به همپیوسته هستند. هر چه یکدیگر را بشناسند بیشتر با هم الفت میگیرند و هر چه برای هم بیگانه باشند، اختلاف میورزند.
آشنایی زمینهی انس گرفتن است. ارواح انسانی، از یک قبیله و تبارند و آشنایی با تبارِ واحدِ یکدیگر به الفت فراگیر میانجامد.
«وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد/۱۷)، «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/۳)
تواصی یعنی سفارش متقابل. نه اینکه گروهی موعظهگر باشند و گروهی شنونده. تواصی یعنی آدمیان دریچههای یکدیگر باشند. چشم و گوش یکدیگر باشند. هر کسی برای دیگری روزنهای باشد رو به حقیقت، شکیبایی و محبت.
اصلِ «تواصی» حاکم بر همهی اقشار و طیفهاست و کسی از این قانون مستثنی نیست. یعنی هیچ فرد یا طبقهای نیستند که بینیاز از تواصی، از نظارت، و از همفکری باشند.
اما آدمیان در چه عرصههایی نیازمند تواصی هستند؟ قرآن میگوید در سه عرصه. حقیقت، شکیبایی، مهربانی.
یکدیگر را به جُستن و قبول حقیقت توصیه کنید. یکدیگر را به صبوری و شکیبایی در برابر ناملایمات توصیه کنید. یکدیگر را به محبت و جانبِ مهربانی را گرفتن، توصیه کنید. اصلِ توصیهها اینها هستند.
تواصی، یادآوری متقابل یکدیگر به پیجویی حقیقت، شکیبایی و مهرورزی است.
تواصی، نوعی مراقبت از یکدیگر است.
البته تواصیِ کارآمد مبتنی بر تعارف است. تا وقتی به همشناسی و شناخت درست از یکدیگر نرسیدهایم، نمیتوانیم دریچهی هم باشیم به سوی نور و حقیقت و محبت.
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»(مائده/٢)
صرفاً یادآور شدن به یکدیگر کافی نیست. باید دستگیر و یاور هم باشیم. در هر چه از جنسِ «بِرّ» و «پارسایی» است «تعاون» و «همیاری» کنیم. در همیاری مهم نیست که دیگری در چه مذهب و نحلهای است. همین که اقدامی به رنگِ بِرّ و پاراسایی در پیش گرفت، در کنارش بمانیم. همافزایی کنیم. یاورش باشیم.
جای تأسف است که عمدتاً ما تنها کسانی را یاری میکنیم که دوست و همکیش ما باشند!
حتی فارغ از اینکه اقدامشان تا چه اندازه با معیارهای نیکی و پارسایی سازگار است. قرآن میگوید ملاک و سنجهی یاری کردن، فعل و رفتار است و نه عقاید و باورهای فاعل. هر خیر و اقدام نیکی که از جانبِ هر کسی در حال اتفاق افتادن است، شایستهی یاری و دستگیری ماست.
اصل دیگری هم هست که پایه در سنت نبوی دارد: تحابُب یا همدوستی.
«لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا»(بهروایت مسلم)
یعنی تا مؤمن نباشید به بهشت راه نمییابید و تا یکدیگر را دوست ندارید، مؤمن نخواهید بود.
حرفِ عجیب و بلندی است. ایمان، ارتباط تنگانگی با همدوستی دارد. شرطِ بهشت، ایمان است و شرطِ ایمان، همدوستی.
✍️ صدیق قطبی
Photo by Jeremy Bishop on Unsplash