هری سلدن
هری سلدن
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

فرهنگ عاشورایی (قسمت اول)

در حال سپری کردن دوران تیره و تاری هستیم. روزی نیست که یک فاجعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا زیست‌محیطی خواب شب را از سر هر انسان با وجدانی نبرد. در همین شرایط یک سری هنوز گیر اتفاقات هزار پیش هستند. اتفاقاتی که اصلا مشخص نیست تا چه حد صحت داشته باشند. برای کسی گریه می‌کنند و سینه می‌زنند و پیاده‌روی می‌کنند که می‌گویند پرچم‌دار مبارزه با ظلم و ظالم بوده و بهشان وصیت کرده همیشه جلوی ظالم بایستند، حتی اگر شده تا پای جان. این جماعت هم برای عمل به این وصیت همه ساله سیرک‌های متعددی در جای‌جای این کشور (و حتی خارج از آن، مثلا در تورنتو) به راه می‌اندازند. یکی قیمه می‌دهد اون یکی کباب برگ. یکی علم ۱۵ تیغه دارد دیگری ۲۷ تیغه. هیئت بالای کوچه شبی ۲۰ میلیون به مداحی می‌دهد که تا به حال ۵ بار در تلویزیون برنامه اجرا کرده. هیئت میدان پایینی یک بچه ۱۳ ساله را می‌آورد که با صدای زیری که شبیه مهستی می‌شود بخواند. میلیاردها پول و هزاران ساعت وقت می‌سوزد. نتیجه نهایی همه اینها چیست؟ یک کلمه! نذری!

نذری برای یکی یک بشقاب قیمه است. برای دیگری سفر مجانی به کربلا، برای یک سری دیگر هم رانت میلیاردی. همه و همه این نذری‌ها در سیرکی به نام عزاداری محرم به سینه‌زنان حسین تقسیم می‌شوند.

آقا چه ربطی داره؟ سینه‌زنی امام حسین چه ربطی به رانت و اختلاس و مفتخوری داره! چرا به اعتقادات مردم توهین می‌کن؟

ارتباطش رو الان براتون توضیح می‌دم. اما قبلش نکته مهم‌تری در مورد توهین به اعتقادات: من اینجا به شخص امام‌ حسین و یا کلیت دین اسلام کاری ندارم. جماعتی که طرف بحثم هستند اشخاصی هستند که به بهانه اینها نونشون رو چرب می‌کنند و یا اشخاصی که برای خود شیرینی و عقب نموندن از قافله توی این سیرک‌ها و کارناوال‌ها شرکت می‌کنند. پیام مبارزه با ظلم، و زندگی شرافتمندانه داشتن چیز خیلی هم ارزشمندی هست. اگر روح کارهای این جماعت این باشه به شخصه حاضرم جلوشون تعظیم کرده و پاشون رو ببوسم. ولی همانطور که در سالیان گذشته دیدیم، این جماعت در مواجهه با ظلم و فساد آشکار، اگر طرف دیکتاتور ظالم و فاسد (به قول خودشان یزید زمانه) نایستاده باشند، در بهترین حالت بهش بی تفاوت هستند و پوزخندزنان از کنارش رد می‌شوند.

برگردیم سر اصل مطلب. چطور از سیرک محرم و صفر می‌رسیم به نذری و رانت. برای توضیح این مطلب یک ذره بریم عقب‌تر. برگردیم به اینکه در جوامع انسانی ما به دنبال چه چیزهایی هستیم و چه سازوکارهایی در جریان هستند که ما به اهدافی که در ذهن داریم برسیم. ما هر روز صبح از خواب بلند میشیم و تا شب کلی کار انجام می‌دهیم. انگار دنبال چیز خاصی هستیم. ولی چی؟ از یک دیدگاه رسیدن به نیازهای اولیه: غذا و مسکن و اینها، برای خودمون و خانواده‌مون. ولی اکثر ما در دنیای مدرن تا حد خیلی خوبی از این‌ها برخورداریم. بعدش چی؟ حس راحتی و رسیدن به جایگاه اجتماعی که حس خوبی بهمون بده. این‌ها میشن چیزهایی مثل شغلی که ازش حس غرور داشته باشیم، خونه و ماشینی که به چشم بیاد، و جایگاه اجتماعی به عنوان یک آدم کار درست. خیلی کم آدمی پیدا میشه که از این بدش بیاد که وقتی جایی میره اطرافیان به دیده احترام و یا حتی کمی حسرت بهش نگاه کنند و پیش خودشون بگن: "این فلانی خیلی کارش درسته".

از دید گروه‌ها و جوامع مختلف معیارهای متفاوتی برای رسیدن به این جایگاه وجود دارد. مثلا در نظر یک گروه شاید پول و شهرت تعیین کننده جایگاه موفق‌ترین افراد جامعه باشد، در گروه دیگر دستاوردهای علمی، یا ورزشی و هنری. در شرایط طبیعی بسیاری از معیارها به خاطر علائق مشترک گروهی که دور هم جمع شده‌اند شکل گرفته؛ مثل جمع هنرمندان یا اساتید دانشگاه. اما در جوامعی که زیر سلطه حکومت‌های تمامیت‌خواه (توتالیتر) زندگی می‌کنند این معیارها با توجه به سوگیری و ایدئولوژی حکومت تمامیت‌خواه به جامعه تحمیل می‌شود. گاهی این معیارها تا حد ارزش‌های پایه‌ای می‌رسند در حدی که همه یا باید دائم ثابت کنند که پایبند به این ارزش‌ها هستند یا از دایره افراد عادی جامعه کنار گذاشته می‌شوند و حقوق اساسی‌شون پایمال میشود.

حالا می‌رسیم به محرم و عاشورا. شکی نیست که جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس تاکیدش بر فرهنگ عاشورایی و اشاعه اون بوده. شاید بشه گفت در جمهوری اسلامی هیچ نظر و عقیده‌ای به اندازه فرهنگ عاشورایی تبلیغ نشده. از بالا تا پایین نظام همه دائم در حال تاکید بر این نکته هستند که همگی پایبند به فرهنگ عاشورایی هستند. مهر و تسبیح، چفیه و عکس ابوالفضل، شرکت در مراسم‌های هیئت عزاداری همگی چیزهایی هستند که یک نفر به کمک آنها می‌تواند ثابت کند که به قواعد این بازی پایبند است و در آن شرکت می‌کند. در حکومت ایدئولوژیک تمامیت‌خواهی مثل جمهوری اسلامی، هیچ رواداری با شخصی که اندک مخالفتی با این رویه فکری داشته باشد قابل تصور نیست. شما نمی‌توانید مدیر رده بالایی را تصور کنید که بگوید کوچکترین زاویه‌ای با تبلیغات حکومتی در مورد فرهنگ عاشورا دارد. این تا حدی پیش می‌رود که حتی می‌توان هر شخصی را به واسطه عدم پایبندی به فرهنگ عاشورایی از کار برکنار کرد و یا حتی به زندان انداخت. این دستاویزی برای ایجاد خفقانی شده که امروزه فساد انکار ناپذیر جمهوری اسلامی از آن نشأت می‌گیرد.

در مقابل آن افرادی که ذوب در ولایت و فرهنگ عاشورایی هستند به درجه‌ای از مصونیت می‌رسند که هیچ کس جرات تقابل و انتقاد از آنها را ندارد و هر انتقادی به عملکرد آنها به منزله نشانه گرفتن فرهنگ عاشورایی که فرد خود را به آن مزین کرده خواهد بود؛ قطعا نظام تمامیت‌خواه جمهوری اسلامی چنین چیزی را به منزله توهین به بنیادی‌ترین ارزش خود در نظر گرفته و با آن برخوردی قهری و شدید خواهد داشت.

خفه شو و از اقتصاد آزاد حرف نزن

چنین سیستمی به مرور زمان افرادی هم فکر با خود را به بالای هرم قدرت می‌فرستد. این افراد به نوبه خود برای نشان دادن سرسپردگی و خلوص نیت خود افراد با تفکرات متفاوت را شناسایی، رسوا و از سیستم حذف می‌کنند. حذف افراد یا طرز تفکر مخالف نه بر مبنای عدم شایستگی یا ناکارآمدی، بلکه بر اساس پایبندی به فرهنگ عاشورایی اتفاق می‌افتد. در این راه هر چیزی که این سلسله مراتب را به هم بزند به منزله تهدید قلمداد شده و با خشونت با آن برخورد می‌شود.

در قرن‌های اخیر آزادی بیان در کنار اقتصاد آزاد بخش لاینفک توسعه پایدار هر کشوری بوده است. در اقتصاد آزاد غیر دولتی که حکومت در آن کمترین دخالت را داشته باشد، هر کس که بتواند بیشترین سود را برای بنگاه اقتصادی خود داشته باشد مورد توجه جامعه قرار گرفته و در چشم سایرین به عنوان قهرمان و الگو شناخته می‌شود. در کنار آن، وجود آزادی بیان ضامن آن است که اگر این شخص ریگی به کفشش باشد و از طریق زد و بند یا رانت خاصی به این دستاورد رسیده باشد، جامعه از آن آگاه شده و واکنش مناسب را به آن نشان دهد. در چنین سیستمی در نهایت پاداش و جایگاه اجتماعی به کسی می‌رسد که چیزی تولید کرده باشد که برای جامعه مطلوب باشد. و جامعه در قبال آن به این شخص و بنگاه اقتصادیش رو آورده باشد. خروجی می‌تواند یک محصول تولید شده، اثر هنری، یا ساز و کاری مالی برای سود متقابل باشد. مشاهده موفقیت این افراد و اقبال جمعی به دستاوردهایشان که آنها را به الگو برای باقی جامعه تبدیل می‌کند سبب گسترش رفتارهای مشابه شده و به زودی خلاقیت و نوآوری از بخش‌های مختلف جامعه سر بر می‌آورد.

در چنین ساختار اجتماعی سرسپردگی به یک ایدئولوژی هیچ مزیت خارجی برای شخص ندارد. هیچ کس به شما بابت حب یا بغض اهل بیت بدهکار یا طلبکار نیست. در این شرایط سودآورترین کار ممکن پیدا کردن مسیری برای انجام کاری است که با اقبال جامعه روبه‌رو شده و برای شخص سودآور باشد. در نتیجه زندگی شخصی افراد و اعتقاداتشان برای هیچ کس دیگری اهمیتی ندارد. هر کس خواست به خرج خودش کربلا برود، هیئت بزند، سینه‌زنی کند، نه به من مربوط است و نه کس دیگری.

مرگ بر لیبرالیسم

در مقابل مثال بازار آزاد بالا، حکومتی ایدئولوژیک و تمامیت‌خواه قرار می‌گیرد که تمام تلاشش در اشاعه فرهنگ عاشورا و نذری است. افرادی که هیچ سودی برای جامعه ندارند ولی به واسطه پیوستن به ستون کارناوال‌ها و سیرک‌های عاشورایی و ادا و اطوارهایی که با آنها جار می‌زنند چقدر حب اهل بیت دارند، تمامی پست‌های حساس جامعه را ‌ در دست می‌گیرند. این افراد به خوبی آگاهند که در جامعه نخبه محور و آزاد (آرمان‌های لیبرالیسم) جایگاه خاصی ندارند و نمی‌توانند با تن‌پروری و سر سپردگی خود را به رده‌های بالای مدیریتی برسانند. سینه‌زن امام حسین نه اهل کار و تلاش است، نه خلاقیت و نوآوری بلکه از صدقه سر نظامی که فرهنگ عاشورا مهم‌ترین اولویتش است به صندلی تکیه می‌زند. سینه‌زن امام حسین همه چیز را به چشم ظرف نذری می‌بیند که با اندکی دغلبازی، که همان سینه‌زنی باشد، حق مسلم شخص اوست. به همین دلیل به شدت به بازار آزاد و آزادی بیان نی‌تازد و در حالی که چربی نذری را از لب و دهانش پاک می‌کند، بقیه را شهوت پرست، بنده شکم و غرب‌زده می‌خواند.


فرهنگ عاشوراییآزادی بیانامام حسیننذریاقتصاد
مفاهیم الگوریتم و آمار و احتمالات فقط علم نیستند، مبنای جهان بینی و تصمیم گیری برای زندگی بشر هستند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید