ویرگول
ورودثبت نام
hasan behjoo
hasan behjoo
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

یک آزمایش در علوم انسانی

من در کتاب هنر شفاف اندیشیدن خواندم که به افراد در یک ازمایش عکسی از حروفی چیتی را نمایش می دهند ( شرکت کنندگان چینی نبودند ) و از انها پرسیده می شد که ایا ان حرف را دوست دارند یا خیر.

اما نکته مهم ان است که قبل از اینکه به افراد حروف را نشان دهند در مدت زمان اندکی که در کتاب ذکر شده بود که در زمانی کم تر از یک صدم ثانیه یک عکس چهره ای برای انها نشان داده می شود. برای گروهی از افراد چهره خندان برای گروهی چهره بی تفاوت و برای گروهی دیگر از افراد چهره خشمگین .

بعد از تمام ازمایش، نتیجه ازمایش جالب بود. افرادی که چهره ی خوشحال را قبل از عکس به صورت ناخوداگاه دیده بودند بیشترین حس مثبت را به حرف نشان داده شده بعد از ان داشتند.

جالب هست. اینگونه نیست.

اما من باور نمی کنم ?

حتی اگر با یک شارلاتانیسم علمی روبرو نباشیم به این معنی که دیتا ها و حرف ها کاملا ساختگی باشد بیشتر حدس می زنم با پدیده شانس روبرو هستیم. به طور شانسی این اتفاق افتاده.

حتی اگر در آزمایش های دیگر خلاف این موضوع مشخص شد. دانشمندان از انتشار ان خودداری کردند یا مجله های علمی ان مطالب را فاقد اهمیت تلقی کردند و از چاپ ان خود داری کردند.

واقعا دیدن چهره ای به مدت یک صدم ثانیه می تواند تاثیر بسزایی بگذارد؟

اگر چیزی به این کوچکی می تواند این تاثیر به سزا را بگذارد پس در دنیایی که هزاران بلکه میلیون ها عامل خرد و ریز وجود دارد پس به واسطه تاثیر این عوامل بر ما و از انجایی که ترکیب های بسیار زیادی از این عوامل می شود ساخت و حالت های گوناگون و متفاوتی را مشاهده کرد پس، رفتار ما باید نوسان بسیار شدیدی داشته باشد.


مثالی که در مورد تاثیر عوامل ریز بر ما دارد زده می شود مثال پروانه هایی هست که در جایی پرواز می کند و این پرواز باعث ایجاد طوفان در قاره ی دیگری می شود. این حرف ما را به فکر وا می دارد که عواقب کار خود را بسنجیم و اینده نگر باشیم اما تار های موی در این مثال وجود که فکر می کنم لایق این هستند که ما بهش توجه کنیم. در طول روز کار های بسیار زیادی انجام می دهیم که شاید همسان با بال زدن پروانه باشد ( به همان اندازه در ظاهر بی ارتباط باشد) مثلا اینکه من گاز را با کبریت روشن کنم یا فندک.

من برای زمان استراحت سریال فرندز را می بینم یا ادامه کتاب هنر شفاف اندیشیدن را مطالعه می کنم.

امروز برای زنگ زدن به خاله ام از تلفن خانه استفاده می کنم یا تلفن همراه.

و... هزاران کار دیگر اما نکته ای که هست شما در قسمت نتیجه این همه ماحصل نمی بینید. شما هر روز با هزاران توفان روبرو نمی شود ?

شاید به این دلیل که این عوامل صرفا در جهت تایید قدرت یک دیگر وارد عمل نمی شوند و در جهت مخالف هم تاثیر گذارند. شاید اینکه من با فندک گاز را روشن کردم از وقوع یک توفان جلوگیری کرده است. ( خدا را چه دیدی)

فرضیه دیگر ان است که این عوامل انقدر ها که می گویند هم تاثیر ندارد.

بزارید ازمایش حروف چینی را با این دو فرضیه تست کنیم.

فرضیه یک : عامل دیدن چهره های خندان چندان تاثیری بر خوشحالی افراد ندارد. ما اینجا با یک شارلاتانیسم علمی و داده سازی روبرو هستیم.

فرضیه دو : در زمانی که اجرای ازمایش، دقیقا در زمانی که چهره ها را به افراد نشان می دادند اتفاقات ریزی افتاده که ازمایشگران نتوانستند ان ها را در گروه های مختلف مداخله و کنترل همسان سازی کنند. مثلا در زمانی که چهره ها به افراد نشتن داده می شده، یک پرنده از کنار پنجره عبور کرده.

اگر یک صدم ثانیه دیدن چهره خندان باعث تاثیر شگرفی شود ، دیگر دیدن چند ثانیه ای عبور پرنده چه می کند؟

بعید می دانم آزمایشگران توانسته باشند حرکت پرواز پرنده را برای دیگر افراد ازمایش شونده شبیه سازی کرده باشند.


زمانی که به طور تلویحی می پذیریم که این اتفاق کوچک نچندان مربوط باعث تغیر شگرف می شود باید هنگام برخورد با بقیه عوامل سپر به دست و کلاه خود به دست رفتار کنیم.

ایا اینکه پذیرفته ایم ان چهره ها تاثیر شگرفی می گذارند ما را مجبور نمی کند که دیگر عوامل ریز را هم به حساب بیاوریم.

مثلا نباید این مسیله را در نظر بگیریم که آیا شرکت کنندگان اول صبح با همسرشان دعوا کرده اند یا نه ؟ آیا مهم تر نیست ؟

ایا این مهمتر نیست که در زمان ازمایش چقدر از اخرین زمانی که کالری دریافت کردند گذشته است ؟


فکر می کنم در دنیای امروز که هنوز به سادگی نمی شود عوامل مداخله گر را تعدیل کرد، قبول کردن اتفاقات کوچک مثل راه رفتن روی لبه یک اسمان خراش است. هر لحظه ممکن است که باید تو را به سمت چپ یا راست هول بدهد و تو بیافتی.

شما چطور فکر می کنید ؟ ایا نتیجه ازمایش به خاطر حقه بازی ازمایشگران است، یا به دلیل عوامل مداخله کننده دیگر است که تعدیل نشد؟ شاید اصلا هم چنین مطالعه ای نوشته نشده و زاده فکر نویسنده کتاب هنر شفاف اندیشیدن باشد.

حدس من فرضیه دوم است



.





هنر شفاف اندیشیدنکتاب هنر شفاف اندیشیدنپیچیدگیشبیه سازینویسنده کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید