شبهه: جریان حمله به خانه زهراء (علیها السلام) به خاطر نقلهای گوناگون دروغ است؛ زیرا یکبار بحث آتش زدن را میگویند، یکبار سقط جنین، یکبار کتک زدن در کوچه و این اختلافات نشان دهنده دروغگویی و ساختگی بودن آن است؟
بعد از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) گروهی در سقیفه جمع و مسیر ولایت و امامت را به انحراف کشاندند،عدهای با أبوبکر بیعت کردند اما تعدادی از جمله: أمیرالمؤمنین ، سلمان، أبوذر، مقداد، عمار، زبیر و...بیعت نکردند لذا به أبوبکر خبر دادتد که این افراد در خانه حضرت زهراء جمع شدند، او نیز افرادی را برای گرفتن بیعت سمت آنها فرستاد، این رفت و آمد چندبار صورت گرفت و در هر مرحله اتفاق جدیدی رُخ میداد، لذا همه اتفاقات در یک مرحله صورت نگرفته تا اشکال مذکور وارد شود.
مرحله اول: تهدید
۱- محمد بن ابی شیبه (م۲۳۵ق) مینویسد:
«هنگامیکه با ابوبکر بیعت میشد، علی (علیه السلام) و زبیر نزد فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) میرفتند و با ایشان درباره امور مشورت میکردند. ماجرا را به عمر بن خطاب خبر دادند. عمر نزد فاطمه (علیها السلام) آمد و ایشان را تهدید کرده و گفت: ای دختر رسول خدا پدرت نزد ما از همه محبوب تر است و بعد از پدرت هیچ کس به اندازه تو نزد ما محبوب نیست، اما به خدا قسم اگر این افراد نزد تو بیایند و با تو مشورت کنند، احترامی که برای تو و پدرت قائل هستیم مانع از آتش زدن خانه نخواهد بود و دستور میدهم خانه را آتش بزنند[1]
۲- بلاذری (م۲۷۹ق)
«بن عباس میگوید: هنگامیکه علی {علیه السلام} از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید، أبوبکر، عمر بن خطاب را جهت احضار علی فرستاد و دستور داد با شدیدترین شیوه آنحضرت را احضار کنند. وقتی عمر نزد حضرت علی (علیه السلام) آمد بین آن دو سخنانی ردّ و بدل شد، أمیرالمؤمنین (علیه السلام) به عمر فرمود: به خدا قسم تلاش امروز تو برای رسیدن أبوبکر به خلافت به این خاطر است که او بعد از خودش تو را به خلافت منصوب کند.[2]
۳- محمد بن جریر طبری (م۳۱۰)
طلحه، زبیر و عدهای از مهاجرین در منزل حضرت علی {علیه السلام} بودند. عمر بن خطاب نزد آنان آمد و گفت: به خدا قسم اگر با ابوبکر بیعت نکنید خانه را آتش خواهم زد! زبیر در حالی که شمشیر در دست داشت به عمر حمله کرد؛ اما پایش لغزید و زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد. گروهی که همراه مر آمده بودند به زبیر حمله کرده و او را دستگیر کردند.[3]
مرحله دوم: آوردن هیزم
ابن قتیبه دینوری (م۲۷۶ق)
«عدهای به همراه حضرت علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکردند، ابوبکر عمر را به سوی آنان فرستاد عمر در خانه حضرت علی (علیه السلام) آمده و از آنان خواست از خانه بیرون آیند و با ابوبکر بیعت کنند، اما آنها امتناع کردند، عمر دستور داد هیزم بیاورند و قسم خورد که اگر بیرون نیایند خانه را آنش خواهد زد. به عمر گفتند: فاطمه (علیها السلام) دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله) در داخل خانه است! عمر گفت: حتی اگر دختر پیامبر داخل خانه باشد آن را آتش میزنم.[4]
مرحله سوم: آوردن آتش
بلاذری (م۲۷۹)
ابوبکر از حضرت علی {علیه السلام} خواست تا با او بیعت کند اما آن حضرت امتناع ورزید. عمر درحالیکه مشعلی از آتش در دستش بود به درب خانه أمیرالمومنین {علیه السلام} آمد. حضرت زهراء {علیها السلام} مقابل درب خانه عمر را دید و از او پرسید: آیا قصد داری خانه را آتش بزنی؟ عمر گفت: بله! برای اینکه دین پدرت پا بر جا بماند این کار را خواهم کرد[5]
ابن عبدربه اندلسی (م۳۲۸ق)
«حضرت علی (علیه السلام)، عباس عموی پیامبر، زبیر بن عوام و سعد بن عباده با ابوبکر بیعت نکردند. حضرت علی (علیه السلام)، عباس و زبیر در خانه فاطمه (علیها السلام) بودند. ابوبکر عمر را جهت بیرون آوردن این افراد از خانه فاطمه (علیه السلام) و احضار آنان جهت بیعت با ابوبکر به سوی خانه فاطمه فرستاد و به او دستور داد اگر امتناع کردند با جنگ و دعوا و زور، آنان را نزد من بیاور. عمر درحالیکه شعلهای از آتش به همراه داشت و تصمیم گرفته بود خانه را آتش بزند به سمت خانه فاطمه (علیها السلام) آمد. حضرت زهرا (علیها السلام) هنگام مواجهه با عمر از او پرسید آیا آمدهای خانه ما را اتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: اگر بیعت نکنید همین کار را خواهم کرد.[6]
مرحله چهارم: آتش زدن خانه
آلوسی از علمای شافعی
هنگامی که أمیرالمؤمنین {علیه السلام} با ابوبکر بیعت نکرد عمر آتش به درب خانه آن حضرت آورد و آن را به آتش کشید و با گروهی که همراه او بودند وارد خانه شدند[7]
مرحله پنجم: ضرب و شتم حضرت زهراء و سقط جنین
شهرستانی (م۵۴۸) در شرح حال نظام معتزلی مینویسد
عمر در روزی که برای ابوبکر بیعت میگرفتند ضربهای به شکم فاطمه زهرا {علیه السلام} زد و آن حضرت جنینی را که در رحم داشت سقط کردند. درحالیکه در خانه غیر از حضرت علی، فاطمه زهرا و حسن وحسین {علیهم السلام} کسی نبود، عمر فریاد میزد: خانه را بر سر کسانی که در آن قرار دارند، آتش بزنید[8]
- ذهبی شافعی (م۷۴۸) از محمد بن أحمدبن حماد نقل میکند
در مجلس درس ابن ابی درام شرکت کردم.یکی از شاگردان او در حال خواندن این مطلب بود: عمر با لگد به فاطمه زهراء {علیه السلام}زد و دختر روسل خدا {صلی الله علیه و آله} فرزندش محسن را سقط کرد.[9]
- صفدی شافعی (م۷۶۴)
عمر روزی که برای ابوبکر بیعت میگرفتند، ضربهای به شکم فاطمه زهرا {علیها السلام} زد و باعث شد جنینی که در شکم آن حضرت بود، سقط شود.[10]
وقایع مذکور را علمای أهل سنت نقل کرده، و با دقت در روایات روشن میشود که جریان هجوم به خانه تنها در یک مرحل اتفاق نیفتاده بلکه در مراحل مختلف و هربار یک حادثه صورت میگرفته است. روسیاهی بماند برای افرادی که در صدد انکار واقعیات تاریخی برآمده تا چهره برخی افراد را در دین زیبا جلوه دهند. در مقاله بعدی علمایی که این حوادث را نقل کرده اند از لحاظ رجالی مورد بررسی قرار میدهیم، که روشن گردد این افراد از شخصیت های برجسته أهل سنت هستند.
مطالب گفته شده براساس منابع اهل سنت است والا در کتاب سلیم بن قیس (اسرار آل محمد) مفصل جریان حمله به خانه بیان شده و امیرالمؤمنین علیه السلام عمر را به زمین میزند و دماغ او را می شکند اما به یاد وصیت پیامبر ص افتاده دیگر ادامه نمیدهد.
# اللهم عجل لوليك الفرج
https://vrgl.ir/br02k
[1] - «الاستیعاب»، ج۳، ص۹۷۵، شرح حال عبدالله بن ابی قحافه
[2] - «انساب الاشراف»، ج۱، ۵۸۷، ح۱۱۸۸
[3] - «تاریخ الطبری»،ج۲، ص۲۳۳، حوادث سال ۱۱ هجری، ذکر الاخبار الوارده بالیوم الذی توفی فیه رسول اله و مبلغ سنه یوم وفاته
[4]- «الامامه و السیاسه»، ج۱، ص۱۲، کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب
[5] - «أنساب الاشراف»، ج1، ص۵۸۶، ش۱۱۸۴، امر السقیفه
[6] - «العقد الفرید»، ج۵، ص۱۱، کتاب العسجده الثانیه فی الخلفاء و تواریخهم و اخبارهم، سقیفه بنی ساعده
[7] - «روح المعانی»، ج۲، ص۱۲۰، سوره ال عمران، ذیل آیه ۲۸
[8] - «الملل و النحل»، ج۱، ص۵۹، الجزء الاول،: المسلمون، الباب الاول: العتزله، ۳نظامیه. «الوافی بالوفیات»، ج۶، ص۱۵، شرح حال نظام
[9] - سیر اعلام نبلاء، ج۱۵، ص۵۸۷، شرح حال ابن ابی درام
[10] - «الوافی بالوفیات»، ج۶، ص۱۷، شرح حال ابراهیم بن سیار